دسته بندی : حاشیه نویسی15/06/07

در معیت بانو و با چهرۀ مبدل برای خرید پادری به فروشگاه فرش ماشینی رفتیم. احتیاط‌های لازم را کرده بودیم که کسی ما را نبیند و بدنام نشویم.

در معیت بانو و با چهرۀ مبدل برای خرید پادری به فروشگاه فرش ماشینی رفتیم. احتیاط‌های لازم را کرده بودیم که کسی خدای‌نکرده ما را نبیند و بدنام نشویم. من پیراهنی خردلی و شلواری دوغی پوشیدم و برای محکم‌کاری سبیل چارلی چاپلینی هم گذاشتم و دمپایی به پا کردم که به خرید پادری بیاید. عیال هم چادر گل‌گلی سرش کرد و هر چه فکر کردیم نتوانستیم تغییر دیگری در ظاهرش ایجاد کنیم.
خرید پادری خود فلسفه‌ای داشت که ما آن‌قدر به فرش ماشینی بی‌اعتناییم که آن را خارج از خانه پهن می‌کنیم و فرش ماشینی به‌واقع فقط برای تمیز کردن کفش مناسب است و بس که خب واقعاً هم این‌گونه است.
پا که به فروشگاه گذاشتیم با انبوهی فرش با تنوع گسترده‌ای از طرح و نقش و رنگ روبرو شدیم و چهرۀ خندان فروشنده که دربارۀ هر فرش اطلاعات بایسته و شایسته‌ای می‌داد. گشتی در فروشگاه زدیم و افزون‌بر فرش‌ها چند نمونه کاتالوگ هم فروشنده نشانمان داد که هر فرش را در دکوراسیون‌های گوناگون به نمایش می‌گذاشت. از شما چه پنهان حتا یکی دو نمونه را پسندیدیم و عیال محترمه حواوار بنده را وسوسه به خرید ‌کرد اما فرشتۀ اعمال نیک در گوشم نهیب زد و پروندۀ طرۀ شمارۀ دو را به من یادآوری کرد. خلاصه بر نفس اماره غلبه کردم و با لبخندی معنوی عیال را به خارج از فروشگاه راهنمایی کردم.
اما در این داستان چهار نکته نهفته است برای کسانی که می‌اندیشند. نکتۀ اول این‌که دل به ظواهر فرش ماشینی ندهید و پروندۀ شمارۀ دو طره را بخوانید و از مضرات فرش ماشینی آگاه شوید.
نکتۀ دوم: دل به چیزی و کسی بدهید که ظاهر و باطنش یکی باشد؛ مانند فرش دست‌باف که هر گره‌اش در نظر هوشیار معرفت کردگار است.
نکتۀ سوم: آقاجان تا بیست سال پیش که فرش‌های ماشینی این‌قدر خوش آب‌ورنگ نبودند که! چی شد که یک‌باره سرخاب و سفیداب ماسیده بر چهره‌شان به هفت‌قلم آرایش برازنده و سنگین و رنگین تبدیل شد؟ علت را باید در ورود خیل عظیمی از دانش‌آموختگان خوش‌ذوق فرش دست‌باف به عرصۀ فرش ماشینی دانست که جایگاهی در گسترۀ فرش دست‌باف نیافتند و با برخورد سرد و بی‌اعتنای بازار و مسئولین روبرو شدند و به‌ناچار به فرش ماشینی روی آوردند. آنجا هم بیشتر قدر دیدند و هم پول پیدا کردند. همچنین نابخردی مسئولانی که به همۀ جوانب موضوع فکر نکرده‌اند و پس از بیست سال به‌جای آسیب‌شناسی درست‌ودرمان رشتۀ فرش به فکر تحصیلات تکمیلی در مقطع دکترای فرش هستند، دیگر عامل رشد فرش ماشینی در سال‌های اخیر است. دست‌کم خود من سی و اندی طراح زبردستِ دانشجو یا دانش‌آموخته را می‌شناسم که کار دستی را به‌کلی وانهاده و به کار ماشینی مشغول‌اند. این از عجایب ایرانی است و شدت بعد از فرج که دانشگاهی شدن هنری که طبعاً باید به سود آن هنر باشد دقیقاً اثر عکس داده است!
نکتۀ چهارم: یک‌بار نشد (چرا یک‌بار شد؛ ببخشید) به بازار فرش دست‌باف یا نمایشگاه فرش دست‌بافی بروم و فروشنده بداند که چگونه با مشتری برخورد کند و بایسته‌های تجارت فرش را در همین سطح خُرد بداند حالا سطح کلانش پیشکش. یا مانند کنه می‌چسبد به مشتری که نمی‌توانی دو کلام با عیالت مشورت کنی یا کلاً لم‌داده بر مخده و زورش می‌آید جواب سلامت را بدهد. بماند که در فروشگاه‌های فرش دست‌باف نه کاتالوگی هست و نه… اصلاً بی‌خیال!
یک فروشندۀ کارآزموده که بتواند به پرسش‌های مشتری دربارۀ طرح‌ها و نقوش، نوع بافت، جغرافیای بافت و… پاسخ بدهد که می‌توان استخدام کرد؛ نمی‌توان؟ این‌همه دانش‌آموختۀ باسواد. دانش بیشتر فروشندگان در دو چیز خلاصه شده است: اندازۀ فرش و جغرافیای بافت که بارها دیده‌ام اطلاعات مغلوط می‌دهند.
این‌بار با لباس مبدل سری به بازار عباس‌آباد تهران بزنم شاید کسی خلاف عادت رفتار کرد و به قول حافظ:


از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code