دسته بندی : حاج مقصود فراش16/05/01

حاج مقصود فراش تقدیم می کند: قالیبافان مشغول کارند! | به بهانه هفته گرامیداشت مقام معلم و کارگر

نشریه فرش دستباف ایران طره| TORREH.net | حاج مقصود فراش تقدیم می کند: قالیبافان مشغول کارند! | به بهانه هفته گرامیداشت مقام معلم و کارگر


امروز دم غروبی قدم زنان از سمت گنبد سبز به خانه می رفتم که چند تا بچه مدرسه ای رِ دیدم که خوش و خندان همراه یک بزرگترشان می رفتند. تو دست هاشان هم بسته هایی بود که کاغذ کادو دورشان پیچیده بودند. حدس زدم برای معلم هاشان کادو گرفتند.
یادم آمد که ترنج جانم چند سال قبل ترها که مدرسه می رفت چه گریه و زاری راه می انداخت که بهش فرش بدم برای معلم هاش ببره! یکسر زار می زد که باباجون مگه نمی گفتی فرش خیلی خوبه؟ مگه نمی گفتی فرش دستباف کلی قیمت داره و با ارزشه؟ مگه نمی گفتی فرش دستباف مال یک روز و دو روز نیست و کلی عمر می کنه؟ حالا چرا نمی ذاری فرش ببرم برای خانم معلمم؟! می خوام کادوی من تک باشه. از همه سر باشه. باید فرش ببرم.
یادش به خیر! چقدر روضه می خواندم براش که معلم ها کادو نمی خوان. همین که درست خوبه و به حرفشون گوش می کنی و نمره های خوب می گیری اونها راضی هستن.
بماند که گوشش بدهکار نبود و یکی دو سالی توانستیم با سفره کُردى به جای فرش سر و ته قضیه رِ هم بیاوریم تا کم کم بزرگتر شد و حساب کار دستش آمد.
روز معلم که می شود، آدم یاد روز کارگر هم می افتد. البته یک چیزی تو مملکت باب شده آن هم این که دیگر هیچ مناسبتی رِ به روز بسنده نمی کنند و هفتگی بزرگداشت می گیرند. هفته معلم و هفته کارگر هم افتاده اند روی هم. اسم کارگر هم که بیاید، ما فرشی ها یاد کارگران قالیباف خودمان می افتیم.
این شد که گفتم توی این یادداشت یادی از این زحمتکشان بی نام و نشان بکنم. مسئولان مملکت ما هر وقت قرار باشد درباره هنر و کار و اشتغالزایی و این جور چیزها حرف بزنند این طفلکی ها رِ تمجید و تکریم می کنند اما موقع دادن مزد که می شود کسی یادی از اینها نمی کند. بله این بندگان خدا اگر در بزرگداشت روز کارگر شرکت کنند که از طرف فلان نهاد برگزار می شود و هندوانه هم چندتاچندتا زیر بغلشان برود مزد همان روزشان عقب می افتد.
درست است که قیمت فرش ایران به خاطر دستمزدی که به قالیبافان می دهیم از فرش هند و پاکستان بیشتر تمام می شود اما مگر این بندگان خدا چقدر دستمزد می گیرند؟ برای هر مقاط یا قابال چقدر می گیرند مگر؟ اصلاً دستمزدشان به بخور و نمیر هم نمی رسد! والا به خدا!
یک روز معلمی از شاگردش پرسید که برق آسمان با برق منزل چه فرقی دارد؟ شاگرد جواب داد که برق که برق است اما برق آسمان مجانی است اما برق خانه پولی است! حالا حکایت کارگران قالیباف ماست. کارگرند اما از نوعی که با مجانی چندان توفیری ندارد.
اگر برای کارگران بقیه مشاغل قانون کار حکمفرماست و حداقل دستمزدشان هر سال تعیین می شود، این طفلکی ها رِ کسی به رسمیت نمی شناسد انگار و چون اکثراً توی خانه خودشان قالی می بافند و توی کارگاه های بزرگ نیستند، محکومند به مزد ناچیز و قالی های روی دست مانده! طفلکی ها صدایشان هم در نمی آید. بس که خوبند و سر به زیر.
توی هفته معلم مثال های من هم مال درس و مدرسه است. یاد آن معلمی افتادم که از شاگردش پرسید چرا کتاب بهترین دوست ماست؟ او هم جواب داد که چون هر بلایی سرش در بیاوریم صدایش در نمی آید!


نشریه فرش دستباف ایران طره| TORREH.net | پایان پیام

1 دیدگاه

  1. مرتضی گفت:

    با سلام خدمت استاد حاج مقصود فراش داستان تلخی با خوش طبعی جالب شما استاد عالی شده البته داستان که نه یه واقعیت تلخ . پدر منم قالیبافه و این زندگی رو من حس کردم عالی بود فدای استاد فراش

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code