18/01/30

پرواز تا کنار اروند

قالی پرنده لوله می‌شود و می‌کوبد به پنجره. پنجره باز می‌شود و قالی پرت می‌شود وسط اتاق. از زیر پاهای پیرمرد خودش را بالا می‌کشد و پیرمرد را قل می‌دهد روی خودش. پرواز می‌کند، اوج می‌گیرد و میان آسمان برفی ناپدید می‌شود.
18/01/30

در آرزوی پرواز

بسیاری از اخترشناسان درخصوص قالی پرنده بر این باورند که این نوع خیال‌انگیزی و باورمندی همواره ریشه در باور انسان‌ها در گذشته نسبت به پرواز به آسمان‌ دارد و چنان‌که در شاهنامه درخصوص به آسمان رفتن کی‌کاووس و همچنین تخیل گیلگمش برای پرواز و... همه‌وهمه خود نشان توجه به آرزوی دیرساله و روانشناختی انسان برای سفر به آسمان‌ها دارد.
18/01/30

با قالی پرنده، رویای ملتی به پرواز درمی‌آید

پرواز قالی بر فراز زمین نه افسانه‌ای مربوط به داستان‌های هزارویک‌شب که رویای ملتی است که قرن از پس قرن، هر تکه از هنر بزرگ سرزمینش را لابه‌لای تاروپود آن‌جا داد تا به پروازش درآورد و به پرواز درآمد.
18/01/30

من و غولک و قالیچه‌ پرنده

در آستانه‌ پنجاه‌وپنج‌سالگی احساس می‌کنم هنوز داستان‌های زیادی برای تعریف کردن دارم. هنوز که هنوز است به قالیچه‌ پرنده فکر می‌کنم. آن را یک جایی در صندوق‌خانه‌ ذهنم گذاشته‌ام تا روزی از روز‌ها که چندان دور نیست، داستان دیگری از این شی جادویی بنویسم.
18/01/30

قالیچه حضرت سلیمان

بلقیس هم قالیچه‌ای هِبه‌ من کرد. اول با قالیچه می‌آیند و بعد تو هم می‌شوی جز اموال نفیس‌شان.
18/01/30

وقتی قالیچه‌ مامان فخری ترمز بریده بود

بی‌اختیار گفتم: «مامان فخری!» و بعد دیدم قالیچه دارد به سمت بهشت زهرا می‌رود. قطعه‌ ۷۹. گفتم: «نه! نه! نمی‌خواهم مامان فخری را توی قبرستان ببینم. این‌جا مرده‌بازار است. حتی سیمین بهبهانی عزیزتر از جانم دلش نمی‌خواست این‌جا خاک شود.»
18/01/30

شاید روزی قالیچه پرنده خودم را ببافم

روز آخر قالی واقعی ما قالی پرنده می‌شد. آن روز، روز خیال‌های خوش ما بود. روزی که قرار بود قالی تمام شود، جشن بود، جشنی بیکران.
18/01/30

قالی پرنده: پرواز بر فراز شهری آلوده

واقعاً قالیچه پرنده فیلم‌ها و کارتون‌ها با آنی که ما داریم فرق می‌کند. قالی برای ما فرش خانه است. هر چند بعضی قالی‌ها آن‌قدر چشم‌نوازند و بافتی که دارند آن‌قدر نرم است که باید تابلو شوند روی دیوار.