دسته بندی : حاج مقصود فراش17/04/09

حاج مقصود فراش تقدیم می‌کند: نامزد بازی انتخاباتی | به بهانه دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران | هی خودم رِ وشگون می‌گیرم که بی‌خیال انتخابات و سیاسی‌بازی‌ها بشم نمی‌شه انگار. هر چی می‌خوام جانب احتیاط رِ رعایت کنم و دم به تله ندم نمی‌ذارن این جماعت

نشریه فرش دستباف ایران طره | TORREH.net | حاج مقصود فراش تقدیم می‌کند: نامزد بازی انتخاباتی
به بهانه دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران


هی خودم رِ وشگون می‌گیرم که بی‌خیال انتخابات و سیاسی‌بازی‌ها بشم نمی‌شه انگار. هر چی می‌خوام جانب احتیاط رِ رعایت کنم و دم به تله ندم نمی‌ذارن این جماعت.
نه این‌که اهل سیاست باشم ولی ناف ما ایرانی‌ها رِ انگار با پولتیک گره زدن. من حاج مقصود هم اگه هیچی برام مهم نباشه فرش و مشهد برام مهمه!
حالا این دو تا چه ربطی به انتخابات داره؟ عرض می‌کنم. اولاً که باید بدونم این نامزدهایی که تو صف احساس تکلیف و ادای دین دارن بال‌بال می‌زنن چه گلی به سر فرش خواهند زد ثانیاً این دوره عجیب چگالی همشهری هامان تو انتخابات بالا رفته!
تو دوره‌های اخیر انتخابات ریاست جمهوری معمولاً فقط یک مشهدی سر قباله ما بود. هم‌ولایتی خودمان که چند سالیه لباس ریاست بلدیه پایتخت رِ به تن کرده. همی رفیقمان که بنده خدا انگار توی برزخ گرفتاره. یک‌بار توی آسمان‌ها خلبانی می‌کند یک‌بار پشت لودر و بولدوزر شهرداری می‌نشیند. ازیک‌طرف شهرداری‌چی است و ازیک‌طرف نامزد بالقوه ریاست جمهوری برای همه دوران‌ها. این‌ها همه به کنار، قالیباف هم هست. حالا نمی‌دانم قالی هم بافته یا نه!
اما این دوره از حاج سعید آقای جلیلی تا دکتر قاضی‌زاده و چند تا دیگه از مشهدی‌ها هم احتمال نامزد بازی‌شان سر زبان‌ها افتاده. حالا اینا به کنار، پدیده این دوره هم رونمایی شده و حاج آقا رییسی به جمع نامزدهای مشهدی تشریف‌فرما شدن. همین داماد محترم حاج‌آقا علم‌الهدی رِ عرض می‌کنم که گویا مایل‌اند کل ایران رِ خراسان کنند!
این رفقای همشهری ما هم در کنار بقیه هم‌وطنان ما شیفتگی خدمت و ادای دین به مملکت و کمک به محرومان دارند و تو دوران نامزدی‌شان حسابی روی این محور با هم تفاهم دارند. البته امیدوارم حکایت تفاهم و توافقشان مثل آن عروس خانم نباشد. آخه نقل است که یک بابایی رفته بود خواستگاری. از عروس خانم پرسید: برای شما چه چیزی اهمیت دارد؟ گفت: تفاهم. پرسید: غیر از تفاهم چی؟ گفت: تفاهم و یک خانه بزرگ! پرسید: دیگه چی؟ گفت: تفاهم و یک خانه بزرگ و یک ماشین لوکس! پرسید: دیگه؟ گفت: تفاهم و خانه بزرگ و ماشین لوکس و حساب بانکی پُر از پول! پرسید: دیگه؟ گفت: چون نمی‌خوام زیاد به زحمت بیفتید، تخفیف می‌دهم، تفاهم اگر نبود، عیبی ندارد!
بگذریم. حالا فعلاً بنا ندارم وارد موضع‌گیری انتخاباتی بشم و درباره این حضرات شیفته خدمت و مشتاق ادای دین به مملکت نظر بدم؛ اما نتونستم درباره حمید آقای بقایی سکوت کنم.
آخر داداش من! اگر این ملت دیگران رِ نیازمودن، شما و مرادتان محمودخان و رفیقتان جناب مشایی رِ که حسابی می‌شناسند. هنوز تن این ملت از مهرورزی‌های ۸ ساله تیم شما درد می‌کند. هنوز دارند از بوی نفتی که سر سفره‌شان آوردید خفه می‌شوند. هنوز دارند با گوجه‌فرنگی‌های ارزانتان رب درست می‌کنند. هنوز خواب آن لیستی رِ می‌بینند که توی جیبتان بود و چند سال هی بازی «بگم بگم» راه انداختید. هنوز دارن آب رِ می‌ریزن اونجایی که سوخته بود و هنوز هاله نور به سر، کابوس مدیریت جهانی می‌بینند.
آقایان سه یار بهاری! (با همه طنزنویسی روم نمی‌شه مثل جناب رامین از تعبیر سه دلق… بهاری استفاده کنم!) جان ما بس کنید. قبل‌ترها چیزی نوشته بودم درباره بیشتر از ۱۵۰ میلیون دلار کاهش صادرات فرش در دوران معجزه هزاره سوم!
همان موقع که زمزمه نامزد بازی مجدد آقا محمود مطرح شد ترس برم داشت و این رِ نوشتم. فکر کنم بخشی از آن رِ بازخوانی کنیم بد نباشد:
«…شما یک نگاه به آمار صادرات فرش بیاندازید. تو همی مجله طره هم چاپ شده بود فکر کنم. تو صفحه رجشمار که البته یادم نیست کدوم شماره. اون جور که گمرک تو آمار رسمیش اعلام کرده تو سال ۸۴ یعنی سال روی کار آمدن دولت مهرورز و پاکدست، ۴۶۶ میلیون دلار فرش از کشور ما به دنیا صادر شد. حالا این رِ مقایسه کنید با آماری که همون گمرک ۸ سال بعد داد؛ یعنی بعد از ۸ سال فعالیت دولتی که برای دنیا نسخه می‌پیچید که مدیریت جهانی رِ باید به دست ما بدین و از ما یاد بگیرین. تو سال ۹۲ که دولت بعدی جایگزین شد فقط ۳۱۴ میلیون دلار فرش صادراتی ثبت شد.
با یک حساب سرانگشتی توی یکی از اقلام مهم صادرات غیرنفتی ۱۵۲ میلیون دلار عقب‌گرد داشتیم.
قبول که هزار و یک مشکل بیرونی و دور از دسترس ما و دولت هم توی این پسرفت صادراتی نقش داشته، اصلاً همه توضیحات و توجیهات احتمالی قبول اما داداش من! حداقل نگو که تحریم‌ها کاغذ پاره هستن خب!
هم یک قلم آمریکا که مشتری اصلی ما بود توی این دوران مدیریت جهانی بازارش رِ روی فرش ما بست و این‌قدر افت صادرات پیدا کردیم. ورق‌پاره که این‌طور باعث پسرفت نمی‌شه!
آدم یاد اون بنده خدایی می‌افته که قمپز در می‌کرد و می‌گفت: برای من دعوا کردن با یک نفر و دو نفر یا ده نفر و حتی هزار نفر هم فرقی نمی‌کنه. پرسیدند: چطور مگه؟ گفت: چون درهرحال فرار می‌کنم!
حالا مگه اینکه درهرحال بخوای از واقعیت فرار کنی و منکر افت صادرات بشی وگرنه یک کاغذ پاره فرنگی بازار فرش ما رِ دودستی تقدیم هندی‌ها و پاکستانی‌ها کرد…»


نشریه فرش دستباف ایران طره | TORREH.net | پایان پیام

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code