دسته بندی : حاج مقصود فراش18/02/23

حاج مقصود فراش تقدیم می‌کند: ایام چل‌چلی | به بهانه‌ چهل سالگی موزه فرش ایران | رفقا همت کردند و برای موزه فرش ایران جشن چهل سالگی گرفتند. خیلی سعی کردم راهی تهران بشم و توی این جشن حاضری بزنم؛ اما نشد. دوستان به جای ما.

نشریه فرش دستباف ایران طره | TORREH.net |حاج مقصود فراش تقدیم می‌کند: ایام چل‌چلی
به بهانه‌ چهل سالگی موزه فرش ایران


رفقا همت کردند و برای موزه فرش ایران جشن چهل سالگی گرفتند. خیلی سعی کردم راهی تهران بشم و توی این جشن حاضری بزنم؛ اما نشد. دوستان به جای ما.
به هر حال خوشحال شدم که نمردیم و چهل سالگی موزه رِ هم دیدیم. اصلاً مشتلق باید داد. همین که بعد از سال‌ها رخوت و تنبلی و کم‌لطفی به این موزه، توی این چند ساله اخیر اتفاقات خوبی داره توی موزه میفته جای خوشحالی داره. بالاخره ماهی رِ هر وقت از آب بگیری تازه است!
ترنج جانم که توی مراسم شرکت کرده بود شرح ماوقع رِ برام گفت و ازم پرسید که از موقع افتتاح موزه چیزی دارم که بهش بگم یا نه. راستش چیز زیادی توی دست‌وبالم نبود. فقط یادم هست همشهری‌مان فضل‌الله خان حشمتی رضوی برام تعریف کرده بود که توی ایام انقلاب برای این‌که بلایی سر فرش‌های موزه نیاد چه دردسرهایی داشته و چطوری رفته سرباز از کلانتری آورده که توی موزه کشیک بدن و مراقب فرشا باشن و حتی اگه اشتباه نکنم سر همین موضوع سراغ مرحوم بازرگان هم رفته بود. خدا خیرش بده.
به هر حال راه افتادن موزه فرش اون زمان برای ما که تو کار فرش بودیم اتفاق جالبی بود. هم نفس عمل خیلی جالب بود و این‌که دربار و ملکه کشور حواسش به فرش هست و هم معماری موزه و فرش‌هایی که برای موزه جمع کرده بودن ارزش داشت.
نه این‌که بخوام چُغلى سازمان میراث فرهنگی رِ بکنم که چرا توی این چهل سال هوای موزه فرش رِ نداشته؛ اما خب ما فرشی‌ها دردمان رِ کی و کجا و به کی باید بگیم پس؟ سه چهار سالی هست که راهم به موزه فرش نیفتاده؛ اما آخرین بار دیدم حال موزه اصلاً خوب نیست. از لامپ‌هایی که یکی‌درمیون سوخته و کم نور بودن تا موکت‌های رنگ‌ورو رفته و سابیده. از اطلاعات غلط‌وغلوط نوشته شده پای بعضی از فرش‌ها تا وضع ناجور نگهداری فرش‌ها توی مخزن. اصلاً هر کدوم از فرشی‌ها اگه مخزن موزه رِ می‌دید حتماً نفسش بند می‌آمد. فرش‌ها همین‌جور لُکه شده بودن روی هم.
حالا البته شنیدم تو این چند سال اتفاقات خوبی افتاده و اینطور که توی خبرها خواندم و شنیدم هم موکت‌ها رِ عوض کردن، هم به وضع مخزن رسیدن، هم… دستشان درد نکنه. اما خب باید حق بدن به ما فرشی‌ها وقتی تو مملکت خودمان می‌بینیم قدر فرش و موزه‌اش رِ نمی‌دونن؛ اما مثلاً همی ترک‌های باکو رِ ببینید که چطور کُخ می‌ریزن و یک موزه مکُش مرگ ما درست کردن که بیا و ببین.
ما این‌‌ور کله وَنگ کاغذبازی و دعواهای این‌وری و اون‌وری هستیم و حتی به جای این‌که موزه فرش رِ در سطح ملی نگه داریم، دادیمش به میراث تهران و به جای قدوقواره ملی، به شکل استانی بهش نگاه کردیم؛ اما اونا بدون این‌که سابقه و ذخیره موزه فرش ما رِ داشته باشن یک سر و صدا و شویی توی دنیا راه انداختن تماشایی.

عاقل به لب فرات تا ره می‌جست
دیوانه پا برهنه از آب گذشت!

حالا موزه فرش ما چهل ساله شده. چهل سالگی هم که می‌گن شروع پختگی و شروع تغییره. به حق پنج‌ تن آرزو می‌کنم موزه فرش هم از افسردگی و نموری فاصله بگیره و از این به بعد اول چل‌چلی و سرخوشی و شوخ و شنگیش باشه. موزه فرش باید پاتوق رفت‌وآمدها و گعده‌های فرشی‌ها باشه. باید مامن و ملجا دانشجوها و پژوهشگرا باشه. باید جاذبه گردشگری مملکت باشه. باید خارجی‌ها برای دیدنش سر و دست بشکنن و توی نوبت باشن. باید ارتباطاتش با موزه‌های دیگه دنیا به روز و مداوم باشه. باید هی با مراکز علمی و پژوهشی و موزه‌ای مرتبط با فرش توی دنیا و با موزه‌ها و حراج‌های مهم بین‌المللی مدام در دادوستد باشه. باید…
سازمان میراث فرهنگی! خوابی یا بیدار؟!
یارو تو مراسم سخنرانی به بغل‌دستی خودش گفت: اونی که کنارت نشسته بی‌خیال سخنرانی شده و خوابیده! طرف با عصبانیت گفت: خب به من چه؟ چرا من رِ از خواب بیدار کردى؟!


نشریه فرش دستباف ایران طره | TORREH.net |پایان پیام

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code