دسته بندی : دیگر رسانه ها17/10/17

یادداشتی به قلم حمید کارگر در روزنامه آفتاب یزد | چند سال پیش گذارم به بعلبک در لبنان افتاده بود. در ورودی معبد ژوپیتر، دستفروشانی که دوره ام کردند با فهمیدن اینکه ایرانی هستم مدام نام «احمدی نژاد» را بر زبان می آوردند و برای اینکه راضی ام کنند به خرید از حبشان به او می گفتند.

نشریه فرش دستباف ایران طره | TORREH.net |یادداشتی به قلم حمید کارگر در روزنامه آفتاب یزد


چند سال پیش گذارم به بعلبک در لبنان افتاده بود. در ورودی معبد ژوپیتر، دستفروشانی که دوره ام کردند با فهمیدن اینکه ایرانی هستم مدام نام «احمدی نژاد» را بر زبان می آوردند و برای اینکه راضی ام کنند به خرید از حبشان به او می گفتند.
چند سال پیش از آن هم در سفر به سرزمین حجاز، حجره داران و میزبانان مکه و مدینه از هر ملیتی که بودند، با شنیدن نام ایران بیشتر بر سه نام تاکید می کردند: «سیدمحمد خاتمی»، «علی دایی» و «خداداد عزیزی».
این مواجهه را سالها بعد در چین به شکل دیگری دیدم و با شنیدن نام ایران، آنچه مخاطب بر زبان می آورد این عبارت بود که: «بمب اتم؟»
شاید رویارویی با اروپاییان فرح بخش تر باشد که اغلب با شنیدن نام کشورمان از «پرشین کت» و «پرشین کارپت» سخن می گویند و «تخت جمشید» و «نقش جهان» را بر زبان می آورند.
پیشترها وقتی تصویر یوزپلنگ بر پیراهن بازیکنان تیم ملی فوتبال حک شد نوشتم که کدام چهره را از کشورمان برای مخاطبان برون مرزی می پسندیم و ایران را با کدامین نماد در اذهان جهانیان ماندگار می خواهیم؟
برند و نماد یک کشور باید معرفی کننده وجوه فکری، فرهنگی، هنری و هویتی مردم آن کشور باشد و مخاطب خارجی در رویارویی با آن نماد قادر به برقراری ارتباط باشد. از این رو هرچند از باب دغدغه های زیست محیطی پسندیده باشد اما از منظر معرف کشور شایسته نبود که یوزپلنگ –آن هم از خلال یک گپ و گفت غیرکارشناسی به هنگام بازدید رییس فیفا از موزه پردیسان- به عنوان نماد ملی مطرح شود.
این دغدغه همچنان برقرار است که کدام نماد را برای کشور می پسندیم و چه تدبیری برای ماندگارسازی آن در ذهن جهانیان اندیشیده ایم؟
اگر دنیا آلمان را به بنز می شناسد و هلند را به گل، اگر برزیل را به قهوه می شناسد و سوئیس را به ساعت، ما دلمان می خواهد ایران را به چه شاخصه ای بشناسند؟ و برای اینکه به دلخواهمان برسیم چه می کنیم؟
در شرایطی که جنگ روانی علیه ایران در دیپلماسی رسانه ای بیگانگان و بدخواهان کاری هر روزه شده است و پروژه هایی در تثبیت «ایران هراسی» فعالند، آیا باید بکوشیم که ما را به انرژی هسته ای و موشک بشناسند یا به هنر و فرهنگ؟
آشکار است که ترجیح نگارنده بر گزاره دوم است و از میان انواع شاخصه های فرهنگ و هنر این سرزمین می خواهم بر فرش ایرانی انگشت بنهم.
فرش ایرانی در طول تاریخی چند هزارساله با آداب و رسوم و فرهنگ ایرانیان عجین شده و تجلیگاه هنر مردم این سرزمین بوده است و نیز در آن سوی مرزها به عنوان سفیر فرهنگی و هنری این دیار ایفای نقش کرده است و می تواند به شایستگی به عنوان نماد ملی ایران باشد.
اگر پیش از این مفهوم «برند» به حوزه اقتصاد محصور می شد، امروز در برگیرنده فرهنگ، تاریخ، هنر، سیاست، اخلاق و همه حوزه های هویتی یک کشور است. نماد و برند یک کشور الزامات و ویژگی هایی دارد که نمی توان به آسانی آن را به هر صفت، فرد و یا کالایی نسبت داد.‏
از ویژگی های برند ملی و نماد یک کشور، جذابیت، مطلوبیت و دوام و بقای آن در طول تاریخ است و اینکه آن شاخصه، وجه تمایز و شناساننده کشور نسبت به دیگر کشورها باشد. بی گمان فرش ایرانی در افکار عمومی جهان محبوبیت و مطلوبیت درخوری دارد و یکی از وجوه ممیزه کشور ما نسبت به دیگر بلاد است.
فرش می تواند به عنوان یک عنصر قابل اتکا در سخن گفتن از ایران مطرح باشد و می توان ادعا کرد شاخص ترین عنصری است که ایرانی بودن را نمایندگی می کند. چرا که همه اقوام و قومیت های ایرانی در جای جای این سرزمین در ایلات و عشایر، در روستاها و در شهرها با آن در تعامل بوده اند و فرش فارغ از هر رنگ و زبان و مذهب با همه ایرانیان عجین بوده است.
از همین روست که فرش ایرانی وحدت در عین کثرت را به تصویر می کشد و تنوع فرهنگی ایران در نقش و نگارهای متنوع و متفاوت فرش های مناطق گوناگون کشور نمود یافته است و در عین حال هویت خاص ایرانی بودن را نیز حفظ کرده است.
گفته شده که نماد یک کشور باید ریشه در تاریخ داشته باشد. باید مورد پذیرش همه اقوام باشد. نباید با منافع ملی در تعارض باشد. باید قابل سرمایه گذاری و تبدیل شدن به ثروت باشد. نباید آنچنان در احاطه محیط نخبگی باشد که اقشار مختلف ناتوان از برقراری ارتباط با آن باشند. باید برای بخش قابل توجهی از مخاطبان برون مرزی آشنا و شناخته شده باشد. و نگارنده بر این باور است که این همه در فرش ایرانی به عنوان سفیر کهن فرهنگ و هنر این سرزمین گرد آمده است.
در فضای سیاست زده امروز عناصر فرهنگی و هنری بسیار بهتر ازکلیشه های معمول فضای سیاست می توانند در تصحیح چهره کشورمان کامیاب شوند و از همین روست که نباید از نقش فرهنگی فرش ایرانی غفلت کرد زیرا که حضور زنان و مردان هنرمند ایران زمین و روح مهربان آنان را به رخ می کشد.
فرش ایران از انگشت شمار تولیدات ایرانی است که در گذر زمان ارتباط تمدنی خود را حفظ کرده و به عنوان یک اثر فرهنگی و هنری ارزش خود را گسترش داده است.
حال پرسش و دغدغه را تکرار می کنم که دلمان می خواهد در خارج از مرزها ما را به چه عنصر و شاخصه ای بشناسند و از شنیدن نام ایران یاد چه چیزی بیفتند؟ برای اینکه پروژه «ایران هراسی» ناکام بماند چه تدبیری کرده ایم؟ چه برنامه هایی داریم؟ حکومت و ملت هر کدام چه نقشی را در این مسیر برعهده دارند؟

حمید کارگر
رییس مرکز ملی فرش ایران


نشریه فرش دستباف ایران طره | TORREH.net | پایان پیام

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code