طره (torreh.net) | روایتی از توجه ویژه جهانگردان و شرقشناسان به یک رفتار جامعه ایرانی | منبع: روزنامه شهروند
برچسب ها
آیین ایرانیان - روزنامه شهروند - فرش - ویژهطره (torreh.net) | روایتی از توجه ویژه جهانگردان و شرقشناسان به یک رفتار جامعه ایرانی
نشستن در فرهنگ ایرانی، اصطلاحات ویژه خود را دارد و با متلها، مثلها و اشعار ایرانی پیوند خورده و بدین گونه نامهای ویژه برای گونههای نشستن رایج شده است. ازاینرو نشستن را میتوان پیوند خورده با رفتارهای فرهنگی و اجتماعی در درازای تاریخ ایرانی دانست. همچنین ایرانیان از گذشته تا امروز بر فرشهای زیبا و رنگارنگ مینشستهاند که مورد توجه غیرایرانیان بوده است.
به آیین ایرانیان روی فرش نشستیم
نشستن در فرهنگ ایرانی، اصطلاحات ویژه خود را دارد و با متلها، مثلها و اشعار ایرانی پیوند خورده و بدین گونه نامهای ویژه برای گونههای نشستن رایج شده است. ازاینرو نشستن را میتوان پیوند خورده با رفتارهای فرهنگی و اجتماعی در درازای تاریخ ایرانی دانست.
بررسی تصویرهای به جایمانده از شیوههای نشستن ایرانیان میتواند گوشهای از فرهنگ و سبک زندگی ایرانی را روایتگر باشد. از این راه میتوان دریافت سبک زندگی ایرانی در گذشته چه ویژگیهایی داشته و از چه عواملی برگرفته است.
نشستن ایرانیان چه ویژگیها و آدابی داشته که توجه جهانگردان و شرقشناسان را برانگیخته و آنان را واداشته است بهگونهای ویژه توصیف کنند.
«صرف غذا فقط مدت کمی به طول انجامید؛ زیرا سفیر ایتالیا که نمیتوانست با آن لباسها و طرز نشستن بیش از این دوام بیاورد، از شاه اجازه گرفت و رفت و ظاهراً گفته بود اگر بیش از آن بنشیند از رنج و ناراحتی قالب تهی خواهد کرد. وقتی شاه بهصورت خاصی خم شد تا شراب بریزد، یاد شعر آن شاعر هجایی افتادم که میگوید: نه مستقیم بود و نه خم و نه نشسته. وی در موقع برداشتن تنگ شراب وضع خاصی داشت که به آن نیمنشسته باید گفت، یعنی مانند کسی که بخواهد قضای حاجت کند و درعینحال نتواند بنشیند یا دستش را بهجایی بگیرد. از این عبارت معذرت میخواهم، ولی برای تجسم وضع جز این چارهای نبود. البته در ممالک ما مشاهده شاهی که در میان مهمانان مرکب از نجبا و اعیان چنین رفتاری را بکند خیلی غیرعادی است، ولی در اینجا چنین نیست. بههرحال شاه… نزد امامقلیخان رفت و باز به همان طرز نیمنشسته میان وی و خان تاتار قرار گرفت».
توصیفی پیترو دلاواله، بازرگان و جهانگرد ونیزی از یک میهمانی رسمی در حضور شاهعباس یکم صفوی ارائه میدهد و گرفتاری سفیر یک کشور اروپایی را از شیوه نشستن ایرانیان به نمایش میگذارد، شاید در نخستین نگاه تفاوتهای فرهنگی دو کشور ایران و ایتالیا را بیانگر باشد، اما اگر مسئله را اندکی ریزبینانه در دیگر سفرنامههای تاریخی درباره ایران نیز بنگریم، آنگاه با پدیدهای جذاب و شایسته بررسی روبهرو خواهیم شد؛ شیوه نشستن ایرانیان در تاریخ!
«شیوه نشستن ایرانیان در تاریخ» از نگاه یک ایرانی، موضوعی ساده شاید به نظر آید که چندان اهمیت ندارد؛ از همینرو است که در منابع دسته اول تاریخی و نیز مطالعات جدید تاریخ اجتماعی و فرهنگی که تاریخنگاران و پژوهشگران ایرانی از گذشته تا امروز نگاشتهاند، به این موضوع پرداخته نشده است.
هنگامیکه اما میزان درنگ جهانگردان و شرقشناسان را بر این پدیده، دستکم از دوره صفوی بدینسو و حجمِ توصیف و تحلیلی که آنان از بیان جزییات چنین رفتاری برایمان بهجای گذاشتهاند، ببینیم، موضوع برایمان بسیار تفاوت خواهد کرد. آنگاه درخواهیم یافت نشستن ایرانیان در دورههای گذشته همچون دیگر جنبههای زندگی اجتماعی و فرهنگی آنان مانند پوشاک، خلقوخو، غذا، آیینها و سنتها و اعتقادات، در زمره ویژگیهای زندگی آنان در تاریخ و شناسانندهشان در برابر دیگر مردمان و سرزمینها بوده است.
با این مقدمه، از دریچه روایتهای جهانگردان و شرقشناسان به دنیای جذاب «شیوههای نشستن ایرانیان» سفر میکنیم.
این گشتوگذار شاید گوشههایی از این رفتار را برایمان بگشاید و یافتههای آن بتواند دستاویز پژوهشهای دیگر در حوزه تاریخ اجتماعی شود.
این طرز نشستن نشان کمال فروتنی و ادب است
آغاز سفر، باز از قلم دلاواله ونیزی در دوره صفوی بیان میشود؛ حضور او در یک مجلس رسمی دیگر «مجلس، که واقعاً برای من غیرقابلتحمل شده بود تا غروب آفتاب ادامه یافت و مطلبی که مرا بیشتر از چهارزانو نشستن- زیرا دراز کردن پا بیادبی محسوب میشد- آزار میداد بعد از غذا نیز تمام روز مجلس به همان نحو ادامه داشت و همه با یکدیگر مشغول مذاکره بودند.
چون نشستن دائمی خستهکننده بود و پای انسان درد میگرفت، هر وقت کسی ناراحت میشد بدون هیچگونه تشریفات و حتی بدون اشاره به مجاورین خود، به خارج میرفت و در باغ گردش میکرد و هر وقت مایل بود مجدداً به مجلس بازمیگشت و بهجای خود مینشست… من که تازهکار بودم و به این رسوم آشنایی نداشتم، در تمام مدت از جای خود برنخاستم و رنج ناشی از چهارزانو نشستن را برای چند ساعت تحمل کردم.
شاه نخست دوزانو نشست، ولی این طرز نشستن که نشان کمال فروتنی و ادب است انسان را خیلی زود خسته میکند و به همین جهت شاه نیز بعد از مدتی خسته شد و چهارزانو نشست و ما نیز به تبعیت از او راحت نشستیم». او دوباره در جایی دیگر بهاجبار چهارزانو نشستن در میهمانیها اشاره میکند «میدانستم اگر زود به مهمانی شاه بروم، با اجباری که در چهارزانو نشستن دارم، گرفتار رنج و تعب عظیمی خواهم شد».
ژرار فوریه، پزشک فرانسوی نیز که حدود ٢٠٠ سال پس از دلاواله در دربار ناصرالدینشاه قاجار حضور داشته، خود را با بازرگان ونیزی موافق نشان میدهد «نشستن بر زمین بر روی پاشنه پا دائماً بهرسم عثمانیها یا بر روی زانو بهرسم ایرانیان بسیار پرمشقت است». یاکوب ادوارد پولاک دیگر پزشک اروپایی در دربار قاجار جزییات این سختی برای اروپاییان را با روایتی جالب از نگاه یک پزشک چنین توضیح میدهد «[ایرانیان] ساعتها به همین حال [چهارزانو] نشسته باقی میمانند؛ نزاکت مانع آن است که از جای بجنبند بخصوص که اگر در جمع مردمی عالیمقام شرکت کرده باشند.
این کار برای اروپائیان بسیار دشوار است بخصوص از نظر شلوارهای تنگی که بهرسم اروپا بپا دارند. به اروپائیها پس از مدتی که نشستند حالتی دست میدهد شبیه خزیدن مورچه روی بدن و سرانجام کاملاً پای آنها بخواب میرود چنانکه فقط با مرارت بسیار قادر به برپا ایستادن میشوند یا اینکه نمیتوانند و بر زمین میافتند».
به شیوه ایرانیان عادت کردهام و از نشستن روی صندلی خوشترم میآید
این تصویرها و روایتها که از شیوه نشستن مردمان سرزمین پل فیروزه ارائه شده، طبیعتاً ذهنها را بهسوی پدیدهای ناخوشایند میبرد که دستکم برای میهمانان خارجیاش آزاردهنده بوده است. آیا واقعاً اینگونه به نظر میرسد؟ ما در برخی سفرنامهها اما با روایتی دیگر از این عادت و شیوه روبهروییم. ژان شاردن، جهانگرد و سیاستمدار فرانسوی دوره صفوی در توصیفی بلندبالا، شیوه نشستن ایرانیها را در مقایسه با اروپاییها برتر برمیشمرد.
«ایرانیان… نه مثل ما اروپاییان میز و صندلی و تختخواب دارند، نه آینه و میزگرد و تابلو. آنان خیلی راحتتر ازآنچه ما روی صندلی مینشینیم روی قالی مینشینند و من چنان به نشستن روی قالی به شیوه ایرانیان عادت کردهام که از نشستن روی صندلی خوشترم میآید. وقتی انسان بهرسم ایرانیان روی قالیچهها مینشیند احساس راحت و آرامش میکند. ساقهای پا مثل رانها آسوده میمانند و حالآنکه وقتی روی صندلی مینشینیم ساقهای پا قائم قرار میگیرند».
از این توصیفهای همراستا یا رویاروی در زمینه آسانی یا سختیِ شیوه نشستن ایرانیان برای اروپاییها که بگذریم، با نوشتههایی در این زمینه روبهرو میشویم که نگارندگانشان مسئله را از جنبههای پزشکی و سلامتی، فرهنگی و جغرافیایی موردتوجه قرار دادهاند. شاردن که معمولاً شیفته آداب و سنتهای ایرانی است، هوشمندانه میکوشد میان اینگونه نشستن و ویژگیهای اقلیم ایران پیوندهایی برقرار سازد در فصل زمستان اگر انسان بهرسم ایرانیان بنشیند زودتر و بهتر گرم میشود.
اما در اروپا به سبب مرطوب بودن هوا نمیتوان از این شیوه استفاده کرد زیرا پس از مدتی انسان به درد پا و رماتیسم گرفتار میشود. در اصفهان و بسیار شهرهای دیگر من دستم را زیر نمدهای کف اتاق کردم و بر این گمان بودم چون میان کف اتاق و نمدها، کفپوشی وجود ندارد نمدها مرطوباند، اما با تعجب دریافتم که نمدها کاملاً خشکند و اندک اثری از نم در آنها نیست؛ اما اگر ما اتاقهای خود را بدین گونه با قالی فرش کنیم بسیار نمیگذرد که پوسیده و پاره میشوند.
آدام اولئاریوس که «ایران عصر صفوی از نگاه یک آلمانی» را همزمان با سفر شاردن نگاشته است اما از زاویهای دگرگونه به این مسئله مینگرد؛ او بر آن است که شیوه نادرستِ نشستن ایرانیها از کودکی، بر شیوه راه رفتنشان حتی در بزرگسالی تاثیرگذارده است «هنگام راه رفتن، اکثراً چون غاز به اینطرف و آنطرف تلوتلو میخورند و من کمتر ایرانیی را دیدهام که راه رفتنش باوقار و سنگین باشد. به نظر من این موضوع با شیوه نشستن آنان ارتباط دارد زیرا ایرانیها مانند خیاطان فرانسوی چهارزانو مینشینند و از دوران کودکی ساق پای آنها خمیده میشود».
من از شما توقع ندارم روی زمین بنشینید
نشستن بر زمین آیا شیوه بخشی از مردمان جامعه بوده است؟ میان پادشاه، اعیان و عوام در این زمینه آیا میتوان تفاوت گذارد؟ روایتهایی که از سفرنامهها به دست میآید، میتواند چشماندازمان را دراینباره روشن کند. نخست به میهمانیهای رسمی حکومتی میرویم. ژرار فوریه دیدار رسمی خود با وزیر امور خارجه در دوره ناصرالدینشاه قاجار را چنین وصف میکند «قوام الدوله مردی است سمین و تنومند. وقتیکه به دیدن او رفتم درست مثل مجسمه بودا چهارزانو بر روی فرشی نشسته و به چند بالش تکیه داده بود».
باز درجایی دیگر به شیوه نشستن شاه قاجار نیز اشاره دارد «اعلیحضرت ساعت شش به تالار وارد شد و بر در قالی زربفت کهنهای که در پای تخت فتحعلی شاه انداخته بودند بهرسم معمولی ایرانیها نشست و بر بالش مرواریددوز تکیه داد».
در آغاز این نوشتار دو روایت نیز از دیدارهای رسمی شاهعباس یکم صفوی با فرستادگان اروپایی از قلم پیترو دلاواله خواندیم و در آن نهتنها میهمانان که خود شاه نیز بر زمین نشسته بود. این روایتها اما نقیضهایی نیز دارند. سرهارفورد جونز فرستاده انگلیسی در دورههای زند و قاجار از یک «نگرانی» خود در دیداری با لطفعلیخان زند، شاه بیتاج و تخت، روایت میکند که در خود، تفاوتهای شیوه نشستن حکمران با زیردستان و نیز میهمانان غیر ایرانیاش نهفته است.
«ورودی چادر باز بود همینطور که نزدیک میشدم در هر فاصلهای به شاه تعظیم میکردم… با شگفتی فراوان دستم را گرفت و تکان داد و گفت که به من میگویند در کشور شما دوستان اینطور باهم خوشوبش مینمایند «بنشین» جایی برای نشستن غیر از زمین نمناک یا بالاپوش اسبی که شاه بر روی آن نشسته بود وجود نداشت اعلیحضرت متوجه نگرانی من شد و شتابزده گفت تصور نکنید که من از شما توقع دارم روی زمین بنشینید بیا و در کنار من بنشین چراکه با شما سخن فراوان دارم…».
اولئاریوس اما وضعیت یک میهمانی رسمی را از دوره صفوی برایمان بازگفته است که میتواند وضعیتی واژگونه نسبت به روایت جونز را نشان دهد «پشت حوض کنار دیوار، شاه بر تشکی ابریشمین، چهارزانو، مانند ایرانیهای عادی بر زمین نشسته بود.
سفرای ما وقتی به مقابل شاه رسیدند خم شدند و با تعظیمی درخور وی ادای احترام کردند… سفرا بیدرنگ به نزدیک خوانین و شاهزادگان راهنمایی شدند و بر روی صندلیهای کوتاه نشستند. پانزده تن از اعضای برجسته و سرشناس کمیته نیز در همین تالار جایداده شدند ولی غلامبچگان و سایر اعضای عادی کمیته بیرون از این محدوده… روی قالی نشستند».
آمبروسیو کنتارینی که در سده نهم هجری همزمان با حکومت اوزون حسن به ایران آمده است ماجرای احضار خود بهوسیله چند نفر از خادمان شاه را چنین آورده است «به من و سایر بزرگان کشورش اجازه نشستن داد و بعد نوشیدنیها و تنقلات آوردند… و ما بهرسم ایرانیها بر روی قالیها نشستیم و در خوردن شرکت جستیم».
هرچند او روشن نمیکند که آیا شاه نیز همچون میهمانان غیر ایرانی بر زمین نشسته است اما تأکید او بر «رسم ایرانیها» میتواند بیانگر همین مسئله باشد. قرینه این مدعا را چهارصد سال بعد در دوره ناصرالدینشاه قاجار، از میان نوشتههای پولاک میتوان جست «شاه بهتناوب به طریق ایرانی یا ترکی مینشیند.
در تالارهای وی نیز صندلیهای راحت، نیمکت و تختهای بسیاری هست که همه با فیروزه و خاتم مزین است؛ اما هرگز از آنها برای نشستن استفاده نمیکند و این به علت ناراحتیای است که وضع ساقها برایش ایجاد میکند؛ اما هرگاه خود را به این کار مجبور کند انگشتان پا را که بهطرف داخل کشیده مقابل هم قرار میدهد. هرچند که این طرز نشستن منظره ناخوشآیندی دارد باز نقاشان وی را به این حال نقاشی میکنند».
نکته جالب اما اشارهای است که ارنست اورسل، جهانگرد بلژیکی در دوره قاجار در «سفرنامه قفقاز و ایران» به شیوه نشستن یک شاه ایرانی میکند. اشاره او به یک نقاشی روی دیوار است که تصویر فتحعلی شاه را روی تختی شبیه تخت طاووس نشان میدهد و شاه «به طرز ایرانی» بر تخت نشسته است.
درواقع تصویری که از تختنشینی یک شاه ایرانی به نظر جهانگردی غیر ایرانی میآید، شیوه نشستن ایرانی او است، نه همچون پادشاهان اروپایی که تختنشینشان، به نشستن بر صندلی شباهت دارد.
کسبه بازار مانند عنکبوتی در تار خود چهارزانو نشستهاند
از میهمانیهای رسمی که برون آییم، میتوان یکسانیها یا تفاوتهای نشستن طبقات گوناگون ایرانیان را در موقعیتهای غیررسمی، در خانه و بیرون از آن به تماشا بنشینیم. اکیو کازاما نخستین وزیرمختار ژاپن در ایران، در کتاب سفرنامه و خاطرات خود به روزگار پهلوی اول، ما را به بازار میبرد، جایی که به تعبیر وی «حال و هوای خالص ایرانی و نگاره زندگی اصیل ایرانیان آسیایی بازمانده است».
او چنین روایت میکند «رفتار روزانه مردم هم نمادی از شیوه و منش آسیایی است، چنانکه نشستن بر زمین درست به عادت ژاپنیها مانند است… حجرهدار و صاحبدکان، روی فرش جلوی پیشخوان نشسته است و با چهره و رفتاری بیخیال و آسانگیر، قلیان میکشد یا چای مینوشد».
ژرار فوریه در دوره قاجار توصیفی همسان از بازاریها به دست میدهد «در کنار هر یک از این دکانها کارگر یا کارگرانی نشستهاند که با همان تأنی مخصوص مشرق زمینی که تا حدی حاکی از نقص آلت و افزارکار آنهاست مشغول حرفه خود هستند و من تاکنون در بازار کسی را ندیدهام که ایستاده کار کند».
ارنست اورسل بلژیکی همین مسئله را بازمیگوید «بازاریها چهارزانو- که نحوه خاص نشستن ایرانیها است- بدون کوچکترین سروصدایی برای جلب مشتری ساکت و آرام در دکان خود به انتظار خریدار مینشینند».
هانری رنه دالمانی در «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» نیز در همین دوره تاریخی نهتنها در بازار به «کسبه فروشنده» اشاره میکند که «مانند عنکبوتی که در میان تار خود قرار گرفته باشد چهارزانو در جلو دکان نشسته و منتظرند که مشتری بیاید»، چنین وضعیتی را در مکتبخانهها نیز پیش رویمان میگذارد «شاگردان دوزانو در اطراف معلم نشسته و درحالیکه درس را با آواز بلند میخوانند اتصالا بدن خود را به جلو و عقب حرکت میدهند».
پولاک حتی اینگونه نشستن را در جابهجایی زنان و کودکان با کجاوه به تماشا نشسته و روایت میکند «زنان و کودکان کجاوه را دوست دارند. در این وسیله مسافرت دو محفظه را در دو طرف قاطر میآویزند که در هرکدام یک نفر بهرسم ایرانی چندک مینشیند. زنان اروپائی به نشستن به این وضع دشوار نمیتوانند عادت کنند».
نشستن ایرانیها مانند ژاپن است
با این توصیفها، مردمانی که در میهمانیهای رسمی حکومتی، در بازار و حجره و در مکتبخانه مشتاقانه بر زمین مینشینند، طبیعتاً در خانهها و محیطهای خصوصی نیز همینگونه رفتار خواهند کرد. بسیار در سفرنامهها با روایتهایی روبهروییم که نهتنها ایرانیان را در خانههای خود و نیز در میهمانیهای غیررسمی و خانوادگی، نشسته بر زمین نشان میدهند که میهمانان غیر ایرانیشان را، شاید ناخودآگاه، به پیروی از این سبک زندگی وامیدارند.
اشاره به برخی از این روایتها میتواند تصویری روشن پیش رویمان بگذارد. اولئاریوس در این زمینه به حضور در یک میهمانی اشاره دارد «غذاها را که بر روی سر حمل میکردند نزد ما آوردند و سفرهای بر زمین پهن کردند و ما بایستی مانند ایرانیها کنار سفره مینشستیم و اینگونه نشستن برایمان کمی مشکل بود».
نوبویوشی فوروکاوا از اعضای هیئت هفتنفره ژاپنی که به دستور وزیر دارایی ژاپن، برای گسترش روابط بازرگانی در دوره ناصرالدینشاه قاجار به ایران آمده است، در وصف ویژگیهای باغ ایلخانی، اقامتگاه هیئت، چنین نوشته است «بر کف اتاق، از میان آن تا یک دیوار قالی ایرانی گسترده بودند و سه سوی دیگر اتاق با کفپوش ضخیمی فرش شده بود که بر آن مینشستند. همهجا در خانههای ایرانی چنین است و [رسم نشستن بر کف اتاق] مانند ژاپن است».
آبراهام جکسن که در اواخر دوره قاجار به ایران آمده است باز به شیوه نشستن ایرانی چنین اشاره میکند «برای صرف غذا بهرسم مشرق زمین روی زمین که پر از مخدههای نرم بود، نشستیم». پولاک درباره شیوه کلی نشستن ایرانیان چنین مینویسد «همانطور که میدانیم شرقیها به هنگام نشستن از صندلی استفاده نمیکنند.
ایرانی حتی نیمکت هم ندارد، بلکه بر روی نمد ضخیم و فرشهای گسترده مینشیند». او آنجا که ویژگیها و تفاوتهای خانوادههای ایرانی را وصف میکند، اختلاف میان خانهنشینی ثروتمندان و فقیران را در خانهها، نه در شیوه نشستن که در پوششی برمیشمرد که روی آن آرام میگرفتهاند؛ اعیان و ثروتمندان بر «فرش گرانقیمت سنگین» و «خانوادههایی با درآمد کمتر» بر «منسوجی رنگارنگ و سفتوسخت» که «به آن گلیم میگویند».
این پزشک اروپایی اما تأکید میکند در برخی خانهها صندلیهایی وجود دارد زیرا «چهبسا که به مهمانان اروپایی در خانهها صندلی تعارف میشود. در خانههای معتبر معمولاً دو تا سه صندلی بهصورت ذخیره وجود دارد.
برای ایرانی نشستن روی صندلی راحت نیست، نمیداند با ساقهای پایش چه کند؛ پس از مدتی مطلب را فراموش میکند و باز بهرسم ایرانیها مینشیند که به سهم خود این کار هم به هنگام تواضع کردن یا برخاستن از صندلی برایش اشکال بسیار ایجاد میکند».
جهانبینی سادهگیرانه ایرانیان در پیوند با شیوه نشستنشان
جهانگردان و شرقشناسانی که درباره شیوه نشستن ایرانیان بر زمین سخن راندهاند، بیشتر این شیوهها را توصیف کرده و کمتر به علتیابی این پدیده پرداختهاند. شاردن در این میانه اما به موضوعی اشاره میکند که میتواند یکی از علتهای گرایش ایرانیان به چنین سبکی در زندگی روزانهشان باشد.
او شیوه نشستن ایرانیان بر زمین را با جهانبینی آسانگیرانه این مردمان در زندگی در پیوند میداند. او بر آن است محیط و سرزمینی که ایرانیان از روزگاری دور در آن قرار یافتهاند، در این شیوه زندگی، به گونه ویژه در موضوعِ نشستن، بسیار تأثیرگذار بوده است «زندگی آنان ساده و نیازمندیهایشان اندک است و ناچار نیستند مانند ما که بر اثر نامساعدتهای اقلیمی احتیاجات زیاد داریم و برای تهیه کردن آنها ناچاریم هرچه بیشتر زحمت بکشیم، خود را فرسوده و ناتوان کنند.
حقیقت این است که رنجها و زحمتهای توانفرسا همه از احتیاج سرچشمه میگیرد و چه سعادت و موفقیت بزرگی است که انسان بتواند در محیط و سرزمینی که با حداقل نیازمندیها به خوشی و آسایش زندگی کند به سر برد… من بر این اعتقادم که محیط پدیدآورنده و موجد عادات و اخلاق و امیال اقوامی است که در آن محیط زندگی میکنند؛ و اختلاف عادات و تمایلات اقوام مختلف بیش از اختلاف محیطزیست آنها نیست».
او بر مبنای همین باور است که مینویسد «هوای خشک و سالم» ایرانیان را «از داشتن تختخواب و میز و صندلی بینیاز میدارد».
شاردن در سفرنامهاش به آداب خاص ایرانیها برای نشستن در مجالس بهتفصیل اشاره میکند. این توصیف، گونههای نشستن را نیز با خود همراه کرده است «در ایران نشستن در مجالس آداب خاصی دارد. در حضور کسانی که احترامشان واجب و لازم است زانوان را به زمین میزنند و روی دو قوزک پا مینشینند. در مجلس متشکل از همسایگان طرز نشستن راحتتر است.
بدینسان که ساق پاها را بهطرف داخل بهصورت متقاطع درمیآورند و بدن را راست میگیرند. این قسم نشستن را چهارزانو میگویند، زیرا دوزانو و دو قوزک پا روی زمین قرار میگیرد. دوستان و بستگان در چنین مجالس یکدگر را به راحت نشستن دعوت میکنند، یعنی هرگونه میخواهند ساق پاهای خود را به حال متقاطع درآورند؛ اما اگر یکنیمه روز هم در جای خود بنشینند وضع نشستن خود را تغییر نمیدهند.
مردمان مشرق زمین هنگامیکه در مجلسی مینشینند کمتر از ما میجنبند و بیتابی و بیقراری از خود نشان نمیدهند. آنان موقر و متین مینشینند، به بدن خود تاب و پیچ نمیافگنند و حرکات ناموزون و نامأنوس نمیکنند، مگر اینکه برای رفع خستگی به بدن خود حرکتی بدهند… ظاهر ماندن نوک پا به هنگام نشستن نیز نشان بیادبی است. به همین سبب وقتی مینشینند سرپای خود را زیر دامن جامه خود میپوشانند».
پولاک نیز در سفرنامهاش توصیفی دگرگونه از شیوه نشستن ایرانیان به دست میدهد. یک ایرانی به روایت وی «به تقلید از شتر دوزانو مینشیند یعنی ساق پا را از زانو خم میکند و آن را به عقب میبرد و کف پا را از قوزک دراز میکند به صورتی که با ساق یک زاویه صد و هشتاد درجه درست میشود و چنان مینشیند که نشیمنگاه درست روی پاشنه واقع میشود و بدین ترتیب مرکز ثقل بدن کاملاً به پاشنه منتقل شده است. به این حالت چهارزانو نشستن میگویند. علیالعموم پشت بهجایی تکیه داده نمیشود و آزاد میماند؛ فقط کسانی که در خانه میخواهند استراحت کنند به بالشی که استوانهای شکل است تکیه میدهند.
بر زمین نشستن ظرافت خاصی میخواهد و مثلاً به دستها نباید تکیه کرد و لباسها را باید چنان مرتب داشت که زانو و پاها را کاملاً بپوشاند و بخصوص از پا هیچچیز پیدا نباشد… هرگاه ناگزیر شود درجایی که فرش پهن نکردهاند مدتی دراز بنشیند، به حالتی که در هنگام تخلیه رخ میدهد یعنی چندک [احتمالاً چمباتمه] مینشیند؛ هرگاه پشت او بهجایی تکیه داشته باشد میتواند مدت زیادی که تعجبآور است به همین وضع بماند… زن ایرانی از این حالت چندک نشستن خیلی ناراحت نمیشود چون از بچگی تقریباً به این صورت نشستن عادت کرده است؛ اما زنهای اروپائی… سخت از این وضع در عذاباند و آن را غیرقابلتحمل مییابند».
منبع: روزنامه شهروند
پایان پیام (torreh.net)