دسته بندی : سرانداز - شماره 1116/01/24

طره (torreh.net) | مدیرمسئول | «این ریزباف‌ترین فرش دنیاست»، «رج‌شمار این فرش ۱۲۰ است»، «ادعای فلانی را رها کن، واقعی نیست؛ اما این فرش ۱۵۰ رج واقعی است»، «دقت‌کن! گره‌هایش آن‌قدر ریز است که فقط باید با ذره‌بین ببینی»، «ببین بافنده چه کرده! گره‌ای که ما با چشم نمی‌بینیم او با دست‌ زده!»، و... .

طره (torreh.net) | مدیرمسئول


«این ریزباف‌ترین فرش دنیاست»، «رج‌شمار این فرش ۱۲۰ است»، «ادعای فلانی را رها کن، واقعی نیست؛ اما این فرش ۱۵۰ رج واقعی است»، «دقت‌کن! گره‌هایش آن‌قدر ریز است که فقط باید با ذره‌بین ببینی»، «ببین بافنده چه کرده! گره‌ای که ما با چشم نمی‌بینیم او با دست‌ زده!»، و… .


چنین عبارت‌هایی بارها به گوش فعالان حوزۀ فرش دست‌باف خورده است و در نمایشگاه‌ها، فروشگاه‌ها، یا رسانه‌ها تلاش در ربودن گوی سبقت در تولید فرش‌هایی با رج‌شمار بالا آشکار است.
این رقابت چه سودی دارد؟ آیا ارزش‌افزوده فقط در تولید فرش‌های ریزباف است؟ آیا رج‌شمار شاخص و ملاک نفیس و هنری‌بودن دست‌بافته‌های ایرانی است؟ دستاورد چنین رقابتی جز تفاخری ویژه برای تولیدکننده و به ارمغان‌آوردنِ عینکی ته‌استکانی برای بافنده چیست؟
درست است که ایرانیان در تولید ریزباف‌ترین فرش‌ها نیز شهره‌اند و توانمند، و خوب است که هرازگاهی چنین برگ‌هایی در میان دست‌بافته‌های ایرانی رو شود اما تبدیل‌شدن رج‌شمار به اصل و ملاک نفیس‌بودن و ارزشمندیِ فرش زیبنده نیست. ایجاد این باور عمومی‌ خطاست که هر چه فرش رج‌شماری بالاتر داشته باشد، ناگزیر بهتر است و فرش‌های درشت‌باف و روستایی کم‌ارزش‌اند.
بر این باورم که «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند».
آیا نمونه فرش‌هایی از ایران که امروز زینت‌بخش موزه‌های نامدار دنیایند همگی ریزبافند و دارای رج‌شمار بالا؟! آیا نمونه فرش‌های نفیس و گران‌بهای ایرانی که در حراج‌های مشهور دنیا به فروش می‌رسند ریزبافند و دارای رج‌شمار بالا؟! اصلاً ریزبافی چه قرابت و پیوند مستحکمی ‌با پیشینۀ فرش‌بافی این سرزمین دارد که اگر بسطش ندهیم از قافلۀ پیشینیان بازمی‌مانیم؟!
تکرار می‌کنم که مراد از این نوشتار نفی ریزبافی نیست بلکه انذار به ترویج و بسط آن به‌منزلۀ یک ارزش است و پرهیز از غالب‌شدن استثناء بر قاعده.
چه بسیار فرش‌های درشت‌بافِ سادۀ روستایی که ‌در گسترۀ هنر جای می‌گیرند و در آن‌سو چه بسیار فرش‌های ریزباف پرزحمتی که یکسره کاری تکنیکی و عاری از هنر معنا می‌شوند. چه بسیار فرش‌های عشایریِ بدوی و بی‌قاعده‌وقانون که هنر محض‌اند و چه بسیار فرش‌های دارای رج‌شمار بالا که فقط ریزباف‌بودنشان ستوده می‌شود و هیچ اثری از حضور خلاقیت و روح انسانی در آن‌ها مشهود نیست.
مسابقۀ ریزبافی بازنده اگر نداشته باشد، برنده ندارد.
تعریف نادرست از فرش و ابعاد هنری آن ـ که یکی از جلوه‌هایش همین ریزبافی‌هاست ـ موجب شده است تا بخش گسترده‌ای از شهروندان ایرانی برای خرید و تصاحب فرش خوب در گام نخست به سراغ معیار رج‌شمار بروند و فرش درشت‌باف در منظرشان ارج‌وقربی نداشته باشد.
گسترش‌یافتن این نگاه به معنای وداع با بسیاری از ارزش‌ها و ویژگی‌های پیشینی و کنونی فرش ایران و ازدست‌دادن برگ‌های برنده در میدان رقابت خواهد بود.
بر این باورم که اگر با چنین شتابی از خصلت اثرِ هنری‌بودنِ فرش ایرانی فاصله بگیریم و با نفی حضور انسان، خلاقیت انسانی، بازی ذهن، و آفرینش‌گریِ دستان عشایر و روستاییان ایران در دام تکنیک و صنعت محض گرفتار آییم از وجه تمایز و قوت‌هایمان دور شده‌ایم.
چنین مباد.


این جستار در شماره ۱۱ طره منتشر شده است


پایان پیام (torreh.net)

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code