دسته بندی : حاشیه نویسی19/09/02

نگاهی به وضعیت قالی‌بافان در صد سال پیش | یکی از نشریات قابل توجه در آغازین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی، هفته‌نامه «کتاب جمعه» بود که به سردبیری «احمد شاملو» منتشر می‌شد. در یکی از مطالب منتشر شده در این نشریه با عنوان «وضعیت مادی طبقه کارگر ایران» به قلم «عبدو لایف» و با تلخیص «فرهاد کشاورز گیلانی»، وضعیت کارگران صنایع مختلف ایران واکاوی شده است.

نشریه فرش دستباف ایران طره | TORREH.net | نگاهی به وضعیت قالی‌بافان در صد سال پیش


یکی از نشریات قابل توجه در آغازین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی، هفته‌نامه «کتاب جمعه» بود که به سردبیری «احمد شاملو» منتشر می‌شد. در یکی از مطالب منتشر شده در این نشریه با عنوان «وضعیت مادی طبقه کارگر ایران» به قلم «عبدو لایف» و با تلخیص «فرهاد کشاورز گیلانی»، وضعیت کارگران صنایع مختلف ایران در واپسین سال‌های حکومت قاجارها و آغازین سال‌های زمامت پهلوی بررسی و واکاوی شده است.
در این مطلب بارها مصادیقی از وضعیت ناهنجار کارگران قالی باف در یکصد سال پیش ذکر شده است که بازخوانی این موارد در آشناسازی مخاطبان طره با پیشینه ای که منجر به تصحیح و بهبود قوانین کار و بهینه‌سازی شرایط قالی بافی پس از قاجاریه شد مفید خواهد بود. از این رو به بازخوانی این مقاله قدیمی که اردیبهشت ماه سال ۵۹ منتشر شده است با تأکید بر سطور مرتبط با قالی‌بافی می‌پردازیم:
به گزارش طره، نویسنده درباره چگونگی پرداخت دستمزد به قالی‌بافان می‌نویسد: «نحوه دستمزد در بخش‌های مختلف پیشه‌وری و ازجمله در عمده‌ترین آن – یعنی قالی‌بافی – پیش از هر چیز در خدمت بالا بردن سود کارفرمایان کارگاه‌ها و سرمایه‌داران خارجی بود. مزد کارگر قالی‌باف را تعداد گره‌هایی که می‌زد تعیین می‌کرد، و همین باعث می‌شد که کارگر در زمانی طولانی‌تر و با سرعتی بیشتر کار کند. در بسیاری از موارد استاد قالی‌باف از سرمایه‌دار سفارش می‌گرفت و آن گاه، کارگران لازم خود را استخدام می‌کرد و به‌ آنان مزدی می‌پرداخت.
گاه نیز به ‌استادان قالی‌باف و سرکارگران به ‌طور ماهانه حقوق می‌پرداختند و با کارگران قالی‌باف برای بافت هر قالی قرارداد می‌بستند. این شیوه را، به‌خصوص سرمایه خارجی به ‌کار می‌برد. به‌عنوان مثال، شرکت انگلیسی شارک در اواسط سال‌های بیست کار خود را بر این شیوه تنظیم کرده بود.»
نویسنده در بخش دیگری در مقایسه دستمزد کارگران در صنایع مختلف کشور چنین می‌نویسد: «در کارخانجات نساجی، دستمزد متوسط بافنده غیرمتخصص روزانه سه قران و در کارخانجات پنبه‌پاک‌کنی، حد متوسط دستمزد کارگر ۲/۵ قران بود. بنا به ‌نوشته روزنامه پیکار، در صنایع و در ساختمان راه‌آهن سرتاسری ایران، دستمزد کارگران غیرمتخصص از روزی ۲/۵ تا سه قران تجاوز نمی‌کرد. در موسسات شرکت نفت انگلیس و ایران، تا سال‌های بیست، مزد متوسط روزانه کارگران ایرانی سه قران، و از سال ۱۹۳۰ (پس از اعتصاب کارگران نفت و بروز اختلاف بین انگلیس و ایران در سال ۱۹۳۲) به‌ چهار قران ارتقا پیدا کرد. حد متوسط دستمزد کارگران صنایع قالی‌بافی – که پیچیده‌ترین سیستم مزد در آن وجود داشت – روزی دو قران بود.
یک مسئله مهم دیگر را هم باید در نظر داشت و آن تفاوت موجود در سطح مزدها است که از وابستگی یا عدم وابستگی کارگر به ‌دِه ناشی می‌شود. به‌ عنوان مثال می‌توان دستمزد را در کارخانجات پنبه‌پاک‌کنی (۲/۵ قران در روز) را در نظر گرفت که از دستمزد در کارخانجات نساجی و موسسات صنایع نفت کم‌تر بود. در صنعت پنبه – برعکس صنایع نساجی و نفت که امر تولید، دائمی است و روابط کارگر با دِه بسیار ضعیف است – فصل کار تولیدی چهار تا پنج ماه طول می‌کشید و اکثراً دهقانان در آن کار می‌کردند و کار در کارخانه برای آنان پیشه‌ای کمکی تلقی می‌شد. دهقانان برای تسهیل وضع دشوار خود و پرداخت بدهکاری‌هاشان به‌مالک، به‌طور موقت در کارخانه به ‌کار مشغول می‌شدند. مثلاً در آغاز سال‌های ۳۰، در کرمانشاه، به‌ دلیل فقدان صنایع کارخانه‌ای و وجود تعداد زیادی دهقان فقیر، دستمزد روزی ۱/۵ قران بود. وجود مداوم خیل عظیم دهقانان بیکار، به‌سرمایه‌داران امکان می‌داد دستمزد را از سطحی که در صنایع عمده کارخانه‌ای کشور معمول بود پایین‌تر نگهدارند.
در صنعت قالی‌بافی نیز سطح دستمزد پائین‌تر از دیگر صنایع بود. ویژگی سیستم کارمزد و روابط موجود در صنعت قالیبافی دستمزد را در پائین‌ترین سطح ممکن نگه می‌داشت.»
نویسنده در بخشی از مقاله از اجحاف فزاینده به زنان و کودکان چنین می‌نویسد: «سرمایه‌داران خارجی از شرایط تاریخی که پایین بودن سطح مزد کارگران ایرانی را سبب شده بود به‌عنوان اهرمی نیرومند در جهت استثمار هر چه بیش‌تر آنان بهره می‌گرفتند. زنان و به‌خصوص کودکان به ‌بدترین وجهی استثمار می‌شدند. مزد زنان و کودکان بسیار ناچیز بود. در مؤسسات نخریسی، بافندگی و قالی‌بافی، مزد زنان به‌ طور متوسط ۱/۵ قران بود. در بخش‌های دیگر نیز سطح دستمزد اینان از همین حدود فراتر نمی‌رفت. کثرت تعداد زنان شاغل در صنایع قالی‌بافی، نخریسی، بافندگی، و تولید ابریشم، دقیقاً معلول همین پایین بودن سطح دستمزد بود.
کودکان کم‌ترین مزد ممکن را دریافت می‌کردند و استثمار آن‌ها غیرانسانی‌ترین اشکال را به‌ خود می‌گرفت. دستمزد متوسط یک کودک در صنایع نساجی، کبریت‌سازی و چرم‌سازی، تنها یک قران و در صنعت قالی‌بافی از این هم کم‌تر بود. کار اطفال در این صنعت اهمیت خاصی داشت و آنان سال‌ها به‌عنوان «شاگرد» در این رشته استثمار می‌شدند.»
این مقاله درباره ساعت کار در صنایع ایران نیز چنین می نویسد: «طولانی‌ترین ساعات کار مربوط به‌ قالی‌بافان بود که در زمستان ۱۰ ساعت و در تابستان ۱۲ ساعت کار می‌کردند. در این صنعت که بیش‌تر از اطفال و خردسالان و زنان استفاده می‌شد. پایین‌ترین دستمزد و طولانی‌ترین زمان کار در روز، رسم رایج بود.»
نویسنده درباره شرایط محیط کار در صنایع نیز وضعیتی ناهنجار را توصیف می‌کند و ازجمله می‌نویسد: «شرایط کار در کارگاه‌های قالی‌بافی حقیقتاً اسفناک بود. دکتر خدیجه کشاورز می‌نویسد این کارگاه‌ها که غالباً کف‌شان خاکی بود، نور کافی و وسیله تهویه هوا نداشتند محل‌شان بیشتر به‌ زیرزمین می‌مانست. بسیاری از زنان اطفال شیرخوار خود را نیز همراه می‌آوردند و آنان را کنار دستگاه روی پارچه‌ای جای می‌دادند. کارگران به ‌خاطر انجام کار بیش‌تر غالباً همان جا پشت دستگاه غذا می‌خوردند.»
این مقاله درباره وضعیت جسمانی قالی‌بافان در سال‌های بحث شده نیز چنین می نویسد: «وضع کارگران قالی‌باف به‌خصوص سخت غم‌انگیز بود. زردی صورت، خمود و ضعف جسمی مشخصه هر کارگر قالی‌بافی را تشکیل می‌داد. کار نشسته طولانی در شرایط بسیار ناجور بر ارگانیزم اطفال و به‌خصوص زنان اثر می‌گذاشت، تا حدی که ۷۵٪ آنان زایمان اول را می‌بایست به‌ طور غیرطبیعی و با عمل سزارین از سر بگذرانند. کارگران قالی‌باف غالباً به ‌امراض سل و روماتیزم مبتلا بودند.
فقدان لوله‌کشی آب مجاری بهداشتی فاضلاب، تاریکی کارگاه‌ها، ناآگاهی بهداشتی مردم و بی‌بهرگی از خدمات طبی و بهداشتی به‌گسترش این امراض کمک می‌کرد.»
بخش دیگری از مقاله به سطح سواد و آموزش در میان کارگران صنایع می‌پردازد و می‌نویسد: «سطح آموزش کارگران ایران نیز بسیار اسفناک بود. اکثریت کارگران ایرانی بی‌سواد بودند و تعداد بیسوادان، به‌خصوص در زنان سربه‌فلک می‌زد. کودکان پیش از رسیدن به ‌سن تحصیل به ‌کارگاه‌های قالی‌بافی و کفاشی و جز این‌ها فرستاده می‌شدند و برای تمام عمر بیسواد باقی می‌ماندند.»
شایان ذکر است به تدریج قوانین و مقرراتی برای بهبود وضعیت قالی‌بافان در دوران پهلوی اول وضع شد که ساعت کار کارگران، منع به کارگیری اطفال و همچنین وضعیت بهداشتی کارگاه‌های قالی‌بافی و نحوه نظارت بر آن‌ها را شامل می‌شد. در سال‌های بعد نیز تصویب قانون تشدید مجازات به کار گماردن اطفال زیر ۱۲ سال در کارگاه‌های فرش‌بافی و اقداماتی از این دست به بهبود شرایط کمک رساند و در سال‌های پس از انقلاب نیز افزون‌بر تغییر شرایط فرهنگی و اجتماعی، برخی قوانین به ویژه قانون بیمه قالی‌بافان تا حد زیادی بر تغییر وضعیت اثر گذارد.


نشریه فرش دستباف ایران طره | TORREH.net |پایان پیام

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code