حاج مقصود فراش تقدیم میکند: بهار میمون آمد و دل بیقراره | خب! بهسلامتی سال ۹۴ هم به سررسید و گوسفند را با میمون تاخت زدیم!
برچسب ها
حاج مقصود - سال 95 - سال گوسفند - سال میمون - ویژه| TORREH.net | حاج مقصود فراش تقدیم میکند: بهار میمون آمد و دل بیقراره
خب! بهسلامتی سال ۹۴ هم به سررسید و گوسفند را با میمون تاخت زدیم!
لابد از ثمرات آرامش و سربهزیری و متانت و وجاهت گوسفند بود که تو سال ۹۴ خیلی با دنیا کلکل نکردیم و هم آقای پرزیدنت تونست با شعار اعتدال برجام رو به فرجام برسونه و هم ملت تونستن فهرست اعتدالیون رو بفرستن تو مجالس. حالا بماند که ما مشهدیها خاص و ویژه هستیم و روی یه لیست دیگه پایداری کردیم!
حالا امیدوارم تو سال ۹۵ به تبعیت از جناب میمون انواع جنگولکبازیها و اداواطوارهای خانهخرابکن رو سرمون آوار نشه البته!
میخوام تو این ایام نوروزی اگه بشه اتفاقهایی رو که پارسال برای فرش افتاده مرور کنم اما این دم سالتحویلی بهتره از عید بنویسم.
یادش به خیر! اون قدیما از پونزده اسفند به اینور دیگه حال و هوای مردم عوض میشد. از چهارشنبهسوری بگیر تا خانهتکانی. چهارشنبهسوری که کیف و عیش بود. گلابتون خانم رخت و لباس تن بچهها میکرد و میرفتیم پیچ وکیلآباد. همسادهها و فکوفامیل هم میاومدن که چه صفایی داشت. گله به گله آتیش الو میکردیم و از روش میپریدیم. نه خبری از ترقه بود نه تیر و ترکش. خدا شاهده پارسال بچه خواهر بزرگم که خارجه زندگی میکنه و تا حالا هم ایران نبوده، شب چهارشنبهسوری رسیده بود فرودگاه تا خانه که رسید به خیالش که جنگ شده میخواست برگرده. حالا از همه بدتر این پدر نیامرزیدههایی هستند که شب بعد از چهارشنبهسوری هم ترقه درمیکنند. اینها رو باید به جرم نقض آتشبس محاکمه صحرایی کنند؛ ها والا.
خدا رحمت کنه بیبی جانم از ۲۰ اسفند میگرفتمان به کار. هرسال همه فرشهای خانه رو باید میشست. حالا خودش که نه، ما باید با یک تشت آب و یک تیکه لته و یک بُری تاید میافتادیم به جون فرشها. هر چی میگفتیم بیبی جان فرش رو که هرسال نمیشورند میگفت نه اگه فرش ناشور باشه تو عید مهمون که بیاد خانه، فرشها به اذن خدا زبون باز میکنند و به مهمونا شهادت میدهند که امسال ما را نشستند! دیگه بنده خدا افکارش سنتی بود وسواس هم داشت البته؛ اما حالا که فکرش رو میکنم میبینم چه فرشهای خوبی بود اون قدیما که اینهمه ما شستیمشون یکذره رنگ پس نمیدادند. به همین سوی چراغ بهشخصه تو این دوره زمونه جرئت ندارم به مشتری بگم فرشی رو که بهت میدم یک لیوان آب بیافته روش آخ نمیگه و رنگ پس نمیده. بد زمونهای شده.
شب سال نو هم که سبزیپلو و ماهی به راه بود و به رسم ما مشهدیها آش رشته که روشم پر قیمه باشه. ناهار روز عید هم که دیگه معلومه. رشتهپلو با قیمه که قشنگ تا آخر سال رشته کار به دستمان بیاد.
یکبار یک بنده خدایی از تاجرهای اسمی بازار تهران آمده بود مشهد کله صبح بردمش هلیم بخوریم. قیمه رو که رو هلیم دید چشماش چارتا رفت! گفت شما مشهدیها هلیمم با قیمه میخورید؟
اصلاً مگه خوراک بی قیمه مزه داره؟ مگه شله بى قیمه و هلیم بی قیمه و رشتهپلو بی قیمه صفا داره؟! شماها چطور رشتهپلو خشک از گلوتان پایین میره؟
خدا رفتگان و اموات جمع رو بیامرزه. سال که تحویل میشد آقابزرگم خاننائب فراش از خانه میرفت بیرون و از سر کوچه سبزیخوردن و نون میخرید و به نیت سبزی و برکت به خانه میآورد. بیبیجان هم تا آقابزرگ نمیاومد تو، اگه شاه هم پشت در ایستاده بود راهش نمیداد. اولین کسی که تو سال نو وارد خانه میشد، آقابزرگ بود.
جای همه خالی، نائب الزیاره همگی هستیم امسال هم؛ تا سال دیگه باشیم یا نباشیم؛ اما به امید خدا فردا هم دم سالتحویل با گلابتون خانم میریم دم حرم آقا که با صدای نقارهخانه بالاسر حضرت سال نو رو شروع کنیم.
اگه خدا بخواد سفری هم در پیشه اما قول میدم درباره اتفاقهای فرشی سال ۹۴ بنویسم. حالا همینقدر باشه که نفسم براى تحویلِ سال به راه باشه. از صبح که رفتم از گلخانههای ویلاشهر -بَرِ جاده بند گلستون- سنبل خریدم تا غروب که آخرین فهرست خرید گلابتون خانم رو تامین کردم رو پا بودم.
نوروزتان، گلستان پر گل فرش ایرانی باد.
| TORREH.net | پایان پیام