مو سپیدکردههای فرش ایران و فعالان نمایشگاههای فرش کم و بیش «سودابه جاهد» را میشناسند. بانویی خوشرو و مهربان که در کار جدی و پیگیر است. از «السابقون» برپایی نمایشگاههای فرش به شمار میآید و نامش به نمایشگاههای فرش تهران و کیش گره خورده است.
برچسب ها
سودابه جاهد - فرش - فرش دستباف - نمایشگاه - نمایشگاه فرش - نیلوفر علیپور| TORREH.net | گفتوگو با سودابه جاهد (برگزارکننده دوره دوم تا هفتم نمایشگاه فرش دستباف ایران)
نیلوفر علیپور
مو سپیدکردههای فرش ایران و فعالان نمایشگاههای فرش کم و بیش «سودابه جاهد» را میشناسند. بانویی خوشرو و مهربان که در کار جدی و پیگیر است. از «السابقون» برپایی نمایشگاههای فرش به شمار میآید و نامش به نمایشگاههای فرش تهران و کیش گره خورده است. طره برگزاری نمایشگاه فرش دستباف در تهران را غنیت شمرد برای گفتوگویی با این بانوی نمایشگاهی که در ادامه میخوانید:
طره: چه شد که به وادی فعالیتهای نمایشگاهی وارد شدید؟
من در دهه ۴۰ در دبیرستان هدف درس میخواندم. بعد از آن در دانشگاه ملی در رشته اقتصاد قبول شدم و دوره ۴ ساله کارشناسی را گذراندم. بعداز فارغالتحصیلی من را به مرکز اقتصادی برای کار معرفی کردند. همیشه نقطه درخشان زندگی من کارم بوده است. از نظر خودم در آنجا توانستم آدم موفقی باشم. کارم را نیز دوست داشتم. کارمند نمایشگاه بینالمللی شدم و با این گونه از فعالیتها عجین شدم.
طره: و نمایشگاه فرش؟
در آن زمان برگزاری نمایشگاهها به شکل امروزی نبود تا اینکه به مرور زمان به سامانتر و امکانپذیر شد. در دورهای که آقای هاشمیطبا ریاست مرکز توسعه صادرات را به عهده داشتند، من کارمند نمایشگاه بینالمللی بودم. با ایجاد «مرکز توسعه صادرات» من و سایر همکارانم در نمایشگاه بینالمللی به این مرکز پیوستیم که اکنون به «سازمان توسعه تجارت ایران» تبدیل شده است.
در زمان ریاست ایشان پایه همه نمایشگاههای کنونی گذاشته شد. ابتدا همه نمایشگاهها حتی نمایشگاه فرش به صورت نمایشگاههای کوچک تخصصی صادراتی برگزار شد. نخستین نمایشگاه فرش را زندهیاد خانم ژاله قاسملو، کارشناس مرکز توسعه صادرات، برپا کردند. در همان زمان آقای هاشمیطبا من را در جریان مراحل برگزاری این نمایشگاه قرار دادند. ایشان گفتند میخواهیم نمایشگاه فرش دستباف برگزار کنیم. یک نمایشگاه به وسعت بسیار زیاد برپا شد. در این نمایشگاه یک سمینار بسیار خوب برگزار شد. کسانی که در زمینه فرش فعالیت داشتند به نخستین دوره نمایشگاه فرش آمدند. حتی از کشورهای مختلف نیز برای بازدید از فرشهای مناطق مختلف ایران به این نمایشگاه آمدند. ما کارهای نخستین دوره را ادامه دادیم و نمایشگاه را به اتمام رساندیم.
طره: آیا با حوزه فرش آشنایی قبلی داشتید؟ حالوهوای نمایشگاه فرش در آن سالها چگونه بود؟
مسئولیت دومین تا هفتمین دوره نمایشگاه فرش را به صورت مستقل به من واگذار کردند. از دید من در برگزاری یک نمایشگاه باید با بافت فکری نمایشگاه و آدمهایش آشنا شد. من نیز برای این نمایشگاه باید با دنیای فرش کاملاً آشنا میشدم به این صورت نبود که فقط یک نمایشگاه برگزار کنم و غرفهها را پر کنم.
در ابتدا به بازار فرش رفتم و با تجار فرش آشنا شدم. آنان نیز نزد من میآمدند و همراهی و همکاری میکردند. کسانی در بازار خانههای قدیمی با حیاطهای کوچک و درختهای نارنج داشتند. آنان بهترین کلکسیون فرش را داشتند نه فرشهای کلاسیک بلکه فرشهایی از مناطق مختلف ایران. بعد با کسانی آشنا شدم که در کار فرش کهنه بودند. در مرحله بعد با هنرمندان آشنا شدم و سطح هر کدام را شناختم. با توجه به اینکه ما نمایشگاه تخصصی صادراتی بودیم، اتحادیه فروشندگان فرش که شامل مغازهدارها میشد از رده کار ما خارج بود. ولی من با اتحادیه فروشندگان فرش هم در بازار صحبت کردم. اتحادیه صادرکنندگان فرش و اتحادیه فروشندگان فرش و… همه با هم در ارتباطاند؛ اما همگی در سطوح مختلف با تفکرهای متفاوت هستند. همه را از هم مجزا کردم یعنی شناختم چه کسانی در این زمینه فعالیت دارند. اتحادیه صادرکنندگان فرش همراه با فعالان قدیمی فرش در یک سالن بودند.
من چندین ماه به کمک کسانی که در زمینه فرش فعال بودند و سوالاتی که داشتم با فرش ایران آشنا شدم. اینطور نیست که شما فکر کنید کسی تاجر است. نه این تاجر چه نوع فرشی است؟ چه میخواهد؟ چه هدفی دارد؟ علاوه بر این من با تقسیمبندی داخلی فرش و بافت فرش آشنا شدم. فرش فقط محدود به تهران نیست. شهرستانهایی مانند اصفهان، قم، شیراز، ورامین و… همگی فرش دارند. در واقع ما نباید فرش را فقط با فرش تبریز و… بشناسیم. ما فرشهای عشایری هم داریم.
زمان ثبتنام دومین نمایشگاه چندین سالن را در نظر گرفتم و تقسیمبندی کردم. نه اینکه هر کسی آمد به او غرفه اول و به دومین نفر غرفه دوم را بدهم. زمان ثبتنام تکتک شرکتکنندهها را میشناختم. کسانی که کارشناس فرش بودند. کسانی که خبره فرش بودند. کسانی که فرش کهنه را رنگآمیزی میکردند، کسانی که ذهنی باف و کلاسیک کار میکردند. هر کسی را در جای خودش قرار دادم. غرفههای نمایشگاه را با تبادل نظری که داشتیم به صورت هدیه به هنرمندان میدادیم. من برای محمود فرشچیان نامه نوشتم و از او برای شرکت در نمایشگاه دعوت کردم. امضای خیلی بزرگ او برایم بسیار جالب بود که شبیه مینیاتورهایش بود. گروههای دیگر غرفهها را کرایه میکردند. گروههای مختلفی مانند اتحادیهها، تعاونیها و جهاد هر کدام سالنهای مخصوص به خود را داشتند. جهاد نمیتوانست در سالنی باشد که گروههای دیگر بودند. چون بافت فرشاش متفاوت بود. تعاونیهایی بودند که در کار صادرات فرش حرفهایتر بودند. برخی دیگر کارهای زیبایی داشتند؛ اماخیلی حرفهای نبودند. جایگاه آنان را مشخص کردم. از طرفی با طراحان فرش در دانشکدههای هنر تماس گرفتم. سالنهایی را کمی دورتر در اختیارشان قرار دادم. حتی دانشجویان اگر یک اثر کوچک داشتند در نمایشگاه شرکت کردند. تجاری که در زمینه بافت فرش فعال بودند به این صورت کار دانشجویان را میدیدند و استعدادها را پیدا میکردند. بخش دیگری نیز با نام تابلوفرش داشتیم که سالن فعالان این بخش را نیز جدا کردم. چون خریداری از خارج از کشور میآمد و تابلوفرش میخواست. در واقع نمایشگاه تقسیم شده بود و هر مدیری سالنش را با صداقت رسیدگی میکرد. همچنین در سالن هنرمندان غرفه کتابهای اختصاصی فرش به زبان لاتین و فارسی داشتیم. مجله دنیای فرش نیز در نمایشگاه غرفه داشت که به مناسبت نمایشگاه فرش ویژهنامه منتشر میکرد.
طره: برای کشاندن بازرگانان خارجی به نمایشگاه چه میکردید؟
نمایشگاه جنبه اقتصادی هم دارد. باید از فعالان حوزه فرش برای بازدید از نمایشگاه دعوت میکردیم. کسانی بودند که خودشان در نمایشگاه شرکت نمیکردند؛ اما در معرفی و آوردن خریدار بسیار فعال بودند. آقای هاشمیطبا از ارتباطاتشان استفاده کردند و کسانی را به نمایشگاه دعوت کردند. ایشان همچنین سفری به کشورهای خارجی داشتند و خریداران عمده و خرده فرش را دعوت کرده بودند. من بعد از آن با خریداران آشنا شدم. در نمایشگاه سوم متقاضی زیادی از خارج از کشور داشتیم. سالنهایی را برای آنان انتخاب کردم تا بافت نمایشگاه را بهم نزنند.
همچنین حجم فرش وارد شده به نمایشگاه را کنترل میکردم و نمایشگاه را به انبار فرش تبدیل نمیکردم. شرکت سهامی فرش ایران خودش را صاحبنام میدانست و جای بیشتری میخواست؛ اما من محدود میکردم و میگفتم فقط باید فرشهای نمایشگاه را بیاورید. البته یکی از سالنهای نمایشگاه را به صورت انبار در اختیارشان گذاشتم. هر فرشی برای اینکه وارد یا خارج شود باید حتماً امضای خودم را داشت. با اینکه زحمت بسیاری برایم داشت میخواستم مطمئن شوم که چه کسی فرشش را خارج میکند. هیچوقت یک قطعه فرش گم نشد. نمایشگاه بازدیدکننده بسیاری داشت. بازدیدکنندهها از تاجران، خریداران تا شخصیتهایی مانند محمدرضا شجریان را شامل میشد. همچنین خریداران خارجی که همیشه در هامبورگ و کشورهای دیگر نمایشگاه فرش دیده بودند، نمایشگاه فرش ایرانی را میدیدند که به خوبی برگزار میشود.
طره: و درباره امور اجرایی و اطلاعرسانی نمایشگاه؟
هر نمایشگاهی کارهای اجرایی و روابط عمومی نیز دارد. در طراحی پوستر نمایشگاه دقت زیادی میکردم. از هنرمندان خواهش میکردم درباره پوستر نظر بدهند. پرویز تناولی از جمله کسانی بود که نظر میداد. همچنین این نمایشگاه را باید به مردم معرفی میکردیم. تبلیغات نمایشگاه تخصصی صادراتی فرش دستباف در سطح شهر انجام میشد. مردم نیز با فرش و زیباییهایش آشنا میشدند. همچنین تبلیغات در نشریات خارجی از جمله گره انجام میشد. حتی برای گفتوگو میآمدند و پوستر نمایشگاه را نیز منتشر میکردند.
نمایشگاه کار فنی بسیار گستردهای از جمله ساختوساز تا سردرنویسی و زیباییسازی فضا دارد. برای سردر نمایشگاه چندین طرح را میدیدم. با کسانی که در جریان فعالیت نمایشگاه بودند تبادل نظر میکردم. سردر هر سال به رنگ متفاوتی بود. محیط نمایشگاه حتما فضای سبز و گلکاری میشد. مسیرها باید آسفالت میشد. سالن نمایشگاه کف و موکت باید تمیز می بود. در سالهای بعد مدیر فنی و مسئول فضای سبز وقتی نمایشگاه فرش میشد همه چیز را به همان صورت آماده میکردند.
قبل از روز افتتاحیه کامیونها ساعت دو صبح فرشها را به نمایشگاه میآوردند. ما میترسیدیم که آتشسوزی نشود. بنابراین با مامورین هماهنگ میکردیم و سربازها با اسلحه دور سالن میایستادند.
افتتاحیه نمایشگاه کار بسیار تشریفاتی است. زمان نمایشگاه از اول تا هفتم شهریور ماه بود. سالن امکانات سرمایشی داشت، اما هوا برای جایگاه نیز مناسب بود. جایگاه در فضای باز را تزیین میکردیم. کسانی که در زمینه فرش فعال بودند فرشهایشان را در جایگاه به صورت زیبایی قرار میدادند. فرشهای هنری و فرشهای مناطق مختلف ایران را با توجه به فضا استفاده میکردیم. از کسانی برای افتتاحیه نمایشگاه دعوت میکردیم. در بهترین شیرینیفروشیهای تهران شیرینیهای سنتی را در سینیها میگذاشتند و پذیرایی میکردیم. اگر میگفتیم ساعت ده افتتاحیه است دقیقاً سر ساعت نمایشگاه افتتاح میشد.
در دورههای بعدی نمایشگاه آقای هاشمیطبا در نزدیکی در جنوبی مکانی را به عنوان وی.آی.پی درست کردند. از وزارتخانه ماشین تشریفاتی میگرفتیم، خریداران را با این ماشینها به هتل و غرفهها و وی.آی.پی میآوردند و پذیرایی میکردند. گاهی انقدر خیابان شلوغ میشد ناچار میشدم در بزرگراه کنار پلیس راهنمایی و رانندگی بروم و راهبندان را حل کنیم. هفت روز نمایشگاه بود و ما روز آخر نمایشگاه را خالی میکردیم.
طره: چه شد که به نمایشگاه فرش در کیش پیوند خوردید؟
سال ۱۳۷۸ بازنشسته شدم. بعد از چند سال اولین کاری که به من پیشنهاد شد همکاری با نمایشگاه فرش کیش بود. در کیش یک نمایشگاه فرش برگزار کرده بودند که از وضعیت آن راضی نبودند. همکاران نمایشگاهى در منطقه آزاد کیش به من پیشنهاد دادند که در ادامه با آنان همکاری کنم. به زحمت توانستم دومین دوره نمایشگاه را شروع کنم. مزیت نمایشگاه کیش این بود که مى شد بدون ویزا به مدت ۷ روز به کیش وارد شد. پس خریداران خارجی به راحتی میتوانستند به نمایشگاه بیایند. امکانات اقامتى، زیباییهای کیش و… نیز علت علاقهمندی خریداران بود. ما سعی میکردیم خریداران خرده را نیز به نمایشگاه بیاوریم. نمایشگاه کیش حمل هوایی، زمینی و دریایی داشت. فرشهای ظریف را میتوانستند با هواپیما بیاورند؛ اما برای بقیه فرشها هماهنگ میکردیم تا در زمان مناسب به افتتاحیه برسند. ازصاحبنظران و دستاندرکاران فرش میخواستم که به افتتاحیه نمایشگاه بیایند که ابهت و رونقی به نمایشگاه میداد. من خیلی به افتتاحیه اهمیت میدادم. در افتتاحیه مجموعه در یکجا جمع میشد و همه میدیدند چه کسانی هستند و این تشویقی میشد تا سال بعد همه شرکت کنند.
آن تجربه به دلایلى دیگر ادامه نیافت.
این گفتوگو یک سال پیش و به هنگام برگزاری بیستوششمین نمایشگاه فرش دستباف ایران انجام شد و اکنون برای نخستین بار انتشار مییابد.
| TORREH.net |پایان پیام