حاجمقصود تقدیم میکند: فرشگردى و باقى قضایا | آیا همه مشکلات فرش حل شده است که فرشگردى راه انداختهاید؟! به حق چیزهاى ندیده و نشنفته! همه جورش رِ شنیده بودیم الا فرش گردى (!) که انگار رفقاى ما در طره این قسم از مشکلات و خلاءهاى فرش رِ هم به میمنت و مبارکى حل کردند. خدا قبول کنه!
| TORREH.net | حاجمقصود تقدیم میکند: فرشگردى و باقى قضایا
آیا همه مشکلات فرش حل شده است که فرشگردى راه انداختهاید؟!
به حق چیزهاى ندیده و نشنفته! تو این دوره و زمانه انواع و اقسام تورهاى مختلف باب شده و همه دنبال این هستند که از پدیده بیسر و صاحب «توریست» بهره ببرند. یکى گردشگرىِ درمانى رِ براى توریستها تبلیغ مىکنه و اون یکى طبیعتگردی رِ. یکى زبانم لال و روم به دیفال گردشگرى جنسى رِ -البته مربوط به اون دوردورهاست و ایرانى جماعت اصلاً نمیداند پاتایا کجاست- و یکى هم توریسم از جنس ماجراجویى رِ. خلاصه همه جورش رِ شنیده بودیم الا فرش گردى (!) که انگار رفقاى ما در طره این قسم از مشکلات و خلاءهاى فرش رِ هم به میمنت و مبارکى حل کردند. خدا قبول کنه!
حالا کارى به حواشى ماجرا ندارم؛ اما از یک ماه پیش ترنج جانم پیام داده بود که من هم در این تور فرشگردی طره شرکت کردهام و باباجون دلم برات اندازه غنچه گل پنجپر شده، بیا فرودگاه پیشوازمان. گفتم ای به چشم؛ چی بهتر از ای که ترنجم رِ ببینم و چشمم به دیدن تورج عزیز روشن شود و دیشب رفتم به استقبال این توریستهای فرش که از تهران آمده بودند تا هم موزه فرش مشهدمان رِ ببینن هم کارگاههای فرشبافی آستان قدس رِ.
حالا حساس نشین از اینکه گفتم حواشی. حواشى خاصى نبود اما تعجبم از جماعت فرش کشور بود که تو همین گروههای تلگرامی فرش میگفتن و مینوشتن که مگه چقدر درباره فرش میشه حرف زد که اى آقاى ژوله میخواد سه روز توى تور حرف بزنه؟! ها خدا شاهده! حالا یک غریبه با فرش، اینجور زیرآب فرش رِ بزنه یکچیزی ولى فرشىهامان دیگه چرا؟
یا مثلاً تعجبم از بعضى از همى رفقامان بود که همچین تورى رِ با تورهاى دوبى و استانبول و پاتایا مقایسه میکردن و هزینه بلیت و هتل و خوردوخوراک رِ چرتکه مینداختن که کدومش بیشتر مىصرفه و اصلاً براى فرش و مدرس دوره و سه روز بحث ناب و تخصصى، تره خرد نمیکردن!
بعضیهای دیگه هم که انگار سقشان رِ از آیه یأس برداشتن و هى غر میزدن که بابا فرش هزار و یک مشکل داره این قر و فرها چیه؟ مگه فرش همه دردهاش درمون شده و مونده فرشگردى؟!
حالا بماند. خلاصه که رفتم به استقبالشان و دلم روشن شد. توریستهای فرش هم نوبرند بوخدا. من که از دیدن اینها بیشتر از دیدن فرشها سر ذوق آمدم. اصلاً با دیدن اینها نگاهم به فرش کلى توفیر کرد. این آقاى ژوله هم موجود نامکشوفى بود تا حالا. اینجوریش رِ نشناخته بودم تا حالا. حقیقت این است که من بارها موزه فرش حرم رِ دیدهام. اینهمه با همى آقاى باغشنىمان رفتهام کنهبیست و کارگاهها ر دیدهام اما ژوله یکجوری توضیح میداد که برام نو بود و انگار درست ندیده بودم تا حالا.
البته یک سری حواشی دیگر هم بود که اینهاست: جای همه خالی بعد از سالها از برکت تور فرشگردی باز غذای حضرت نصیبمان شد وَمَا أَدْرَاکَ غذای حضرت! انگار ملائکه میپزند این غذا رِ. با رفقای فرشگرد، سیاحتی هم در شاندیز داشتیم و اسم شاندیز که در اقصا نقاط کره خاکی با شیشلیک گره خورده اونم گره ترکی.
خلاصه فرصت گپوگفت با گروهی فرشدوست فارغ از هیاهو و حرفهای بهقولمعروف بازاری در فضایی صمیمی انصافاً برای بنده که سالها در کار فرشم سودمند بود و برای امثال ترنج جانم، امکانی مغتنم برای تجربهاندوزی. القصه میخوام به رفقاى طره بگم منبعد هر تورى بذارن باید نفر اول اسم ما رِ یعنی حاجمقصود فراش رِ ثبت کنند که گفتهاند:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به «فرش»
ثبت است در جریده عالم دوام «فرش»
| TORREH.net | پایان پیام