حالا حدود ۱۰ سالی گذشته است. از روزی که پلههای معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را بالا رفتیم تا برای انتشار مجلهای درباره فرش دستباف ایران مجوز بگیریم. ۴ سال بعدازآن بود که گویا صلاحیتمان را تأیید کردند و سرانجام در سال ۹۱ امتیاز طره را در کفمان نهادند.
برچسب ها
طره، انتشار طره، نشریه طره - ویژه | TORREH.net | حالا حدود ۱۰ سالی گذشته است. از روزی که پلههای معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را بالا رفتیم تا برای انتشار مجلهای درباره فرش دستباف ایران مجوز بگیریم. ۴ سال بعدازآن بود که گویا صلاحیتمان را تأیید کردند و سرانجام در سال ۹۱ امتیاز طره را در کفمان نهادند.
و ما با همراهانی انگشتشمار؛ اما دلسوز قدم در راه نهادیم. آمدیم تا به قدر بضاعت خدمتگزار فرش ایرانی باشیم.
در این چند سال کوشیدیم فضایی برای دیگرگونه نگریستن به فرش ایرانی پدید آوریم. فرصتی برای قلمهای کمتر آشنا تا از فرش بنویسند، بستری برای پیوند خوردن اصحاب دیگر هنرها با فرش. مجالی برای رویکردی متفاوت و غیر کلیشهای به هنری دیرین. تلاشی برای افزودن بر غنای ادبیات حوزه فرش، همتی در تولید محتوا بدون کپیبرداریهای مرسوم آن هم با وسواسی فزاینده.
در هر شماره موضوعی مشخص را بیشتر واکاوی کردیم که پروندههایی همچون: «هر آنچه میخواستید درباره تابلوفرش بدانید»، «از تار موسیقی تا پود فرش»، «هشت دهه ساختار سازمانی فرش»، «بیست سال آموزش دانشگاهی فرش در ایران»، «بایستههای تجارت فرش دستباف»، «تبلیغات فرش دستباف ایران»، «تأثیرگذارترین چهرههای فرش دستباف ایران»، «افسانه و افسون قالی پرنده» را شکل داد.
در همین مسیر خرسندیم که مطرح کننده موضوعاتی بودیم که کمتر به آنها توجه شده بود یا اصلاً توجهی نشده بود و اکنون منبع و محتوای مناسبی در اختیار علاقهمندان آنهاست.
به دیگر سخن در طول ۴ سال و ۱۴ شماره دستکم بیش از یک هزار صفحه تولید مطلب و محتوای مکتوب و درخور برای فرش ایرانی –آن هم در تناسب با رویکرد و نگاه حاکم بر طره و نه هر مطلبی- داشتهایم. مطالبی که به گواه اهالی این حوزه بسیاری از آنها در ادبیات این حوزه کمتر نظیری برایشان میتوان در این سالها دید.
از مروری بر فرشهای ایرانی در موزههای جهان تا عبرتآموزی از گذشتههای تاریخی این هنر-صنعت، از سنجش و ارزیابی آمار و اطلاعات تجارت جهانی فرش دستباف تا بررسی پایگاههای اینترنتی فرش، از نگاه داستانی به فرش تا…
کلکداران طره در حین تولید محتوا و انتشار طره البته به سراغ ایدههای دیگری نیز رفتند و مجموعهای از رخدادها را شکل دادند که گاه پیش از آن به انجام نرسیده بود. از برگزاری میزگردهای تخصصی تا برپایی نشست تخصصی تبلیغات فرش، از اجرای تور فرشگردی تا معرفی چهره سال فرش، از گردآوری و ارائه کتابهای فرش تا ارائه آموزشهای تخصصی در لوای مدرسه طره و…
حالا نزدیک به ۲ سال است که ناگزیر حکایت دیگری سر دادهایم: درنگ
تصمیمگیری درباره توقف انتشار دشوار است. بسیار دشوار. بارها تا مرز این تصمیم تلخ رفتیم و بازگشتیم. هر بار به آرمانهای یک دهه پیش اندیشیدیم و باز صبوری کردیم؛ اما گویی راه دیگری باقی نمانده است.
به هر روی جامعه فرش ایران گویا در ضرورت بودن چنین قلمزنیهایی با ما همسخن نبودند. گویی بودونبود این محتوای آگاهیرسان، ترویجی و تحلیلی توفیری ندارد و دوام آوردن در برابر این میزان بیتأثیری کار آسانی نیست. اقناعکننده هم نیست. هر چند که ما برای خوشآمد و بدآمد اینوآن قدم در این راه ننهاده بودیم؛ اما اگر این حجم از زمان گذاشتن و انرژی صرف کردن و هزینه دادن خاصیتی نداشته باشد چرا باید ادامهاش داد؟
ریاضیمان خوب نیست؛ اما بههرحال تا حدی دو دو تا چارتا سرمان میشود که این حجم از خون دل خوردن به چه بهایی و با کدام تأثیری؟! زیر بار منت این دوست و آن صاحبقلم رفتن که بیدستمزد و حقالزحمه بنویس و طرح بزن و صفحه بیارا و… تا کی؟!
اگر مخاطبان این حوزه نیازی به خریدن و خواندن و داشتن چنین مکتوبهای نمیبینند چرا باید اصراری بر این امر داشته باشیم؟
در این مدت نه از یارانههای وزارت ارشاد بهرهای بردیم و نه نهادها و سازمانها و تشکلهای بخش فرش دست طره را گرفتند. بخش دولتی فرش که از شماره ۴ به بعد خط قرمز ما بود و بخش خصوصی هم که راه خود میرفت و انگار به آنچه هست خشنود.
نخواستیم دست به دامان اهالی فرش شویم برای دریافت آگهی که اصلیترین راه روی پا ماندن نشریات است. نخواستیم از فرهنگ رانت بهره ببریم. نخواستیم به ارتباط و بده بستان و… متوسل شویم.
به ارتباط واقعی و دوسویه با مخاطبان اندیشیدیم و حال که این اشتیاق نیست درنگی در انتشار نسخه مکتوب طره خواهیم داشت تا شاید وقتی دیگر.
در نخستین شماره که خرداد ۹۲ منتشر شد نوشتیم که: «بیگمان این مسیر را جز به یاری فعالان، علاقهمندان و دلسوزان فرش ایرانی نمیتوان پیمود» و حالا باید اعتراف کنیم که در نبود این یاری ادامه پیمودن این مسیر میسر نیست.
طلبی از کسی و جایی نداریم، زیرا که مطالبهگر به میدان نیامده بودیم و آمده بودیم تا سهم خود را به فرش ایرانی ادا کنیم و خرده سوادمان را پیشکش کنیم. اکنون هم خرسندیم که وامدار کسی و جایی نیستیم جز همراهانی که بیچشمداشت یاریمان کردند. قدردان آنانیم.
حالا که انگار چنین نشریهای با چنین حالوهوایی –کمینه تا اطلاع ثانوی- محلی از اعراب ندارد، باشد تا زمانی دیگر و حداقل براى مدتی مىخواهیم فرصت تدبیر و بازنگرى به خود بدهیم.
فیالحال برآنیم تا برای حفظ ارتباطمان با مخاطبانی که همراهمان بودهاند حضور در فضای مجازی را ادامه دهیم تا چه پیش آید زین پس!
حمید کارگر (صاحبامتیاز و مدیرمسئول) داود شادلو (سردبیر)
| TORREH.net |پایان پیام