حاج مقصود فراش تقدیم میکند: بخندم یا بگریم؟ به بهانه تخصیص یارانه به قالیبافان | دم غروبی با لته نمدار افتاده بودم به جون آریا. تو این روزایی که بحث بودجه مملکت داغ شده و باز صحبت از گرون شدن قیمت بنزین سر زبونها افتاده، دوباره به چشم خریداری رفتم سراغ آریا. طفلکی اینهمه سال بِهِمان سواری داده و خاک جاده خورده. حالا درسته که صدی ۱۰ میسوزونه و ماشینهای حالایی مصرفشان کمتره اما دلم نمیاد ازش دست بکشم.
برچسب ها
بودجه فرش - حاج مقصود فراش - سازمان برنامه و بودجه - ویژه - یارانه قالیبافان | TORREH.net |حاج مقصود فراش تقدیم میکند: بخندم یا بگریم؟
به بهانه تخصیص یارانه به قالیبافان
دم غروبی با لته نمدار افتاده بودم به جون آریا. تو این روزایی که بحث بودجه مملکت داغ شده و باز صحبت از گرون شدن قیمت بنزین سر زبونها افتاده، دوباره به چشم خریداری رفتم سراغ آریا. طفلکی اینهمه سال بِهِمان سواری داده و خاک جاده خورده. حالا درسته که صدی ۱۰ میسوزونه و ماشینهای حالایی مصرفشان کمتره اما دلم نمیاد ازش دست بکشم.
همینجور که آریا رِ برق مینداختم، گوشم به رادیو بود که شنیدم فهرست یارانه بگیرهای سال ۹۷ رِ اعلام کردن. اینجور که گفتن از مددجوهای کمیته امداد و عشایر و بازنشستهها تو این فهرست هستن تا زنان سرپرست خانوار و طلاب. یک دسته هم قالیبافها هستن که قراره همچنان یارانه بگیرن.
راستش اولش خوشحال شدم. گفتم الحمدلله که همین حمایتهای حداقلی هنوز برای قالیبافها هست؛ اما بعدش تو فکر رفتم. با خودم گفتم این جای خوشحالی داره یا ناراحتی؟
اینکه قالیبافها جزو کمدرآمدهای کشور هستن خوبه؟ اینکه این طفلکها محتاج ۴۵ تومان یارانه ماهانه باشن خوبه؟ پس این شعارهای ما که یکسره میگیم اینا هنرمندن و دنیا به اینا احترام میذاره چی میشه؟ پس ارجوقرب هنر همینقدره؟
همینجور لته به دست دلنگون مانده بودم کنار آریا که گلابتون خانم آمد یک ناخنجله ازم گرفت و گفت: حاجی کجایی؟! سینی چایی رِ گذاشت رو کاپوت آریا و ادامه داد: خوبه تو حجره نیستی که بگی مات زیبایی فرشها موندی!
بهش گفتم مات تناقضهای فرش و مملکت ماندم. برای گلابتون خانم حکایت اون گدایی رِ تعریف کردم که رفت در یک خانهای و پول طلب کرد. بچه صاحبخانه گفت: پول نداریم. گدا گفت: خب دو تیکه لباس کهنه بهم بدین. باز گفت: نداریم. گفت: حداقل یک وعده غذا بهم بدین. گفت: غذا هم نداریم. گدا گفت: برو به بابات بگو شاید او یک چیزی بهم بده. پسر گفت: بابام رفته تعزیه. گدا بهش گفت: بابات که آمد بهش بگو دیگه نره تعزیه. عزای واقعی توی خانه خودتانه!
ما فرشیها هم صاحبعزای این وضعیت هستیم. اینهمه اتحادیه و تعاونی و تولیدکننده و صادرکننده تو کشور چه کار میکنیم پس؟ این رفقای ما که مدیر و رئیس فلان تعاونی و بهمان اتحادیه هستن و هی مصاحبه میکنن و پز میدن که فلان تعداد قالیباف عضو تشکل ما هستن، چقدر به منافع قالیبافها فکر کردن؟ همکارای تولیدکننده و فرشفروش ما چقدر حواسشان به قالیبافها بوده؟ منافعی که ما از فرش میبریم چقدرش به قالیبافها برمی گرده؟ عدالت برقراره؟
حالا همکارام باز شاکی نشن که وضع بازار خرابه و رکود همه مملکت رِ گرفته. منم می دونم. منم خیلی وقتها چراغ حجره رِ الکی روشن نگه داشتم؛ اما صحبتم مال امروز و دیروز نیست. کلی دارم میگم. همو زمانهایی که بازار فرش خیلی خوب بود هم قالیباف هامان پادشاهی نمیکردن که.
باز سوءتفاهم نشه. منظورم این نیست که ما فرشیها بیایم به قالیبافها پول پخش کنیم که نه درسته و نه شدنی. دولت باید کمک و حمایت کنه. وظیفه شه. دندهاش هم نرم؛ اما قبول کنیم که ما هم به وضع این بندگان خدا کمتوجه بودیم. میگین چطور؟ عرض میکنم. مثلاً مگه غیر از اینه که با افتادن توی یک مسابقه بیمعنی و بیفایده برای ریزتر بافتن، چشموچار قالیبافهایمان رِ درآوردیم؟ اصلاً کی گفته که هر چی رجشمار فرش بالاتر باشه بهتره؟ فرشهای درشتباف پشمی مملکت حالا چه گبه فارس باشه چه فرش لری، چه فرشهای ترکمن و بلوچ چه کاشمر و اردکان، اینا چی کمتر از تمام ابریشمهای ریزباف دارن؟ اما منظورم بازم به این هم نبود. میخوام بالاتر از این بگم اگه قالی رو دست قالیباف مونده و راحت فروش نمیره، اگه قالیباف نمیدونه چی ببافه که رو دستش نمونه، اگه قالیباف از پشم و ابریشم مرغوب استفاده نمیکنه، اگه پشم دباغی تو دستوبال قالیباف ریخته، اگه به جفتی بافی و بی گره بافی مبتلا شده، اگه از وقتی که میذاره و زحمتی که میکشه مزد خوبی نمیگیره، اگه به قول امروزیها ارزشافزوده بالایی نصیبش نمیشه، اگه… و خلاصهاش اگه جزو گروههای یارانه بگیر مملکت به حساب میاد و قدر هنرش رِ نمیدونن، تقصیر ما هم هست. همه ما فرشیها. هرچند که تقصیرات ما چیزی از مسئولیت دولت کم نمیکنه.
حالا چه این درد دل حاجی رِ بشنوید، چه به خواب نازتان ادامه دهید. آخه وقتی استکان چای به دست و تکیه داده به آریا داشتم این روضه رِ برای گلابتون خانم میخواندم، گفت: یارو تو مراسم سخنرانی به بغلدستیش گفت: اون یارو که بغل دست تو نشسته بیخیال سخنرانی شده و خوابیده! طرف با عصبانیت گفت: خب به من چه؟ چرا من رِ از خواب بیدار کردی؟!
| TORREH.net |پایان پیام