دسته بندی : شماره 14 - شیرازه18/01/30

واقعاً قالیچه پرنده فیلم‌ها و کارتون‌ها با آنی که ما داریم فرق می‌کند. قالی برای ما فرش خانه است. هر چند بعضی قالی‌ها آن‌قدر چشم‌نوازند و بافتی که دارند آن‌قدر نرم است که باید تابلو شوند روی دیوار.

نشریه فرش دستباف ایران طره | TORREH.net |


علی خدایی
داستان‌نویس

راستش هیچ‌وقت به قالیچه پرنده فکر نکرده‌ام. در کارتون و فیلم بارها قالیچه پرنده را دیده‌ام و برایم جذاب نبود. اگر هم مجبوری داشتمش که نمی‌شد پهن کنم روی زمین، می‌گذاشتمش روی کمد و حتماً لوله‌اش می‌کردم. چون رانندگی‌ام خوب نیست و غیر آدمیزادی می‌رانم زمانی که فرهاد، پسرم، حدود پانزده سال پیش آپاندیسش درد گرفت و مدام بالا می‌آورد این قالیچه پرنده را از بالای کمد آوردم پایین و پهن کردم. سروته قالی کمی بالایی آمد. هر لوله‌ای که باز شود، همین‌طور می‌شود! با فرهاد ‌نشستیم روی قالی. گفتم: «برو». گفت: «کجا؟» گفتم: «خونه کیجا. بیمارستان دیگه!»
حالا با چه بدبختی رفتیم به سمت بیمارستان بماند. قالیچه فقط از طریق ستاره‌ها ردیابی می‌کرد و آن شب آن‌قدر آلودگی بود و فرزند آن‌قدر از بالای آلودگی به آلودگی افزود و این قالی پرنده آن‌قدر پشت چراغ‌های قرمز بام‌های بلند ایستاد و بعد ترش کرد که من و پسرم نمی‌دانستیم کی آپاندیسش غور کرده است و مهم‌تر از همه نوع نشستن قالی پرنده بر زمین بود. باید ببینید؛ مثل آبی که از قیف می‌گذرد دور خودش می‌گردد و می‌گردد و می‌گردد مثل فرفره تا می‌نشیند. وقتی هم نشست می‌گوید «به سلامت». فرهاد الحمدالله آپاندیسش را عمل کرد و سالم از بیمارستان مرخص شد. قالی را هم قسم دادم که آرام ما را ببرد که برد. واقعاً قالیچه پرنده فیلم‌ها و کارتون‌ها با آنی که ما داریم فرق می‌کند. درست است که حالا هم لوله شده بالای کمد است، ولی تصمیم داریم آن را ببخشیم. قالی برای ما فرش خانه است. هر چند بعضی قالی‌ها آن‌قدر چشم‌نوازند و بافتی که دارند آن‌قدر نرم است که باید تابلو شوند روی دیوار.
به همین دلیل تصمیم گرفتیم این قالی را مثل فیلمی که در تلگرام و این‌ها دیدیم به یک تالار بدهیم. حتماً دیدید در بعضی عروسی‌ها عروس و داماد با سواران و یار و مشعل می‌آیند و جلو آن‌ها رقص آتش اجرا می‌شود. این هم مدلی دیگر است. عروس و داماد از پله‌ها بالا می‌روند و روی باند سوار قالیچه پرنده می‌شوند. سالن تاریک می‌شود و سقف روشن و ناگهان در روشنایی سقف در میان هلهله و سوت و دست حضار قالیچه پرنده با عروس و داماد نزول اجلال می‌نمایند. مادر عروس دستمال‌کاغذی به چشم ‌می‌برد و قطره‌های اشک را از چهره برمی‌دارد و پدر داماد می‌گوید: «یک‌میلیون خرج این شامورتی‌بازی شده! دکون باز کردن!» عروس لباسش را جمع می‌کند. گلبرگ‌ها را از بالا می‌ریزد روی سر مهمانان و جمعیت یک‌صدا می‌خوانند «قالی باید بشیند! قالی باید بشیند!» قالی می‌نشیند و بعد صاحب تالار می‌آید و قالی را می‌برد به جایگاه خودش.
خب این قالی پرنده را تا آگهی بدهیم و اعلام کنیم به تالارها بیایند و ببرند یک بار دیگر سوار می‌شویم که فقط برای مریضی سوار نشده باشیم. قرار گذاشتیم روزی که آلودگی نباشد در همین شهر اصفهان روی قالی بنشینیم و شهر را تماشا کنیم که خب الحمدالله تا امروز روز غیرآلوده نداشتیم!
گاهی که بازار می‌رویم نقش‌های قالی مسحورمان می‌کند و راستش دیگر به قالی فکر نمی‌کنیم. قالی پرنده مال قصه‌هاست و نقش قالی ما نقش زمین!
قالی پرنده مهربان ما به این ترتیب دور تالار چرخ می‌زند و آخر سر مثل بشقاب‌پرنده فرود می‌آید. نه فکر کنید روی زمین روی یک میز بزرگ آراسته به گل‌هایی به نقش قالی اینجا استراحتگاه قالی پرنده است. عروس و داماد هم از پله‌هایی که به میز وصل است با تأنی پایین می‌آیند و نقل و شادباش بر سرشان می‌ریزد. بعد از یکی دو ساعت هم مأمور قالی می‌آید و بلیط‌فروشی می‌کند برای بچه‌هایی که سر کیف‌اند و قالی پرنده می‌خواهند. یک ‌دور می‌شود ۵۰۰۰ تومان!


این یادداشت در شماره  ۱۴ طره منتشر شده است.


نشریه فرش دستباف ایران طره | TORREH.net |پایان پیام

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code